دکتر مجید استوار

پایگاه اطلاع‌رسانی

دکتر مجید استوار

پایگاه اطلاع‌رسانی

دکتر مجید استوار

دکتری علوم سیاسی در گرایش جامعه شناسی سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران
مرکزی با معدل 18.29 طی دوره 1385 -89 و اخذ درجه عالی از رساله دکتری تحت عنوان
"نقش قدرت نمادین در پیروزی انقلاب اسلامی ایران" به استاد راهنمایی دکتر احمد نقیب زاده؛
- عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی رشت (از 1386 تا کنون)

«سمبل‌ها» در مقابل «ایده‌ها»
در این جلسه قرار است در مورد «انقلاب سمبلیک» صحبت کنم؛ این مفهوم را از ترم گذشته با دانشجوهای «جامعه‌شناسی هنر» در مقطع دکترا شروع کردیم. دلیل اینکه این مفهوم برایم جذاب شد این بود که در سفری که به فرانسه در سال ۲۰۱۴ داشتم، دیدم درس‌های پیر بوردیو که در کالج «دو فرانس» تدریس می‌شد چاپ شده است؛ دو کتاب به نام «مانه و انقلاب سمبلیک» و «درباره‌ی دولت» (این دو کتاب در سال ۲۰۱۳ به چاپ رسید). در این سفر هر دو کتاب را گرفتم، کتاب اول برایم مهم‌تر بود، این کتاب هنوز انعکاس انگلیسی ندارد و ترجمه نشده است.
هدف من از این مطالعه این است که اولاً مفهوم «انقلاب سمبلیک»، انقلاب استاتیک (Static) و انقلاب زیباشناسی را وارد حساسیت‌ها کنم. ما نسل ایده‌ها هستیم و در زمان ما ایده‌ها و اعتقادات دارای بار زیادی بودند و وزن داشتند. هرچه از انقلاب می‌گذرد به نظر می‌رسد وزن اعتقادات و ایده‌ها کمتر می‌شود و چیزهای دیگر وزین و دارای اهمیت می‌شوند؛ این فرم‌ها، رنگ‌ها، احساسات، سمبل‌ها، نمادها و نشانه‌ها هستند که در حال اهمیت یافتن هستند، شاید به ضرر و در مقابل ایده‌ها. به نظر می‌رسد احساسات در حال مطرح کردن خود در مقابل ایده‌ها هستند و شاید به همین دلیل است که در حوزه دین‌داری می‌بینیم که مداحان در برابر واعظان شکل می‌گیرند؛ گویا یک نیازی هست به رفتن و پیمودن راه‌های دیگری جز ایده‌ها و اعتقادات.

۱۷ آبان ۹۴ ، ۱۳:۴۹

عضو هیأت مدیره و مدیر شعبه لاهیجان و سیاهکل بنیاد توسعه گیلان گفت: بخش خصوصی و تولیدگران موتور محرک توسعه کشور هستند.
به گزارش "لاهیگ"، دکتر مجید استوار با بیان این مطلب در جشن عید غدیر خم که از سوی فعالان اتحادیه‌های کشت و صنعت چای در لاهیجان برگزار شد، با اشاره به نقش تولیدکنندگان و نهادهای صنفی در توسعه کشور اظهار کرد: بی‌شک یکی از علل گسترش نهادهای صنفی و تولیدی، جامعه است و به‌واقع مردم‌اند که سعی می‌کنند برای محل زندگی خود، مدرسه و نهادهای روزمره ارزش قائل شوند و با مشارکت در امور اجتماعی، در ساخت مدنی جامعه تأثیرگذار باشند.
وی سیاستگذاری درست را عامل گسترش نهادهای صنفی و مدنی در دنیا دانست و افزود: هر ‌کشوری بخواهد به توسعه برسد و مردم بانشاطی داشته باشد، سیاستگذاری‌های صحیح برای توسعه لازم دارد؛ سیاستگذاری‌ای که از روال ثابت و عقلانی برخوردار باشد. در کنارش اجماع نخبگان را می‌خواهیم؛ یعنی همه نخبگان معتقد باشند که توسعه اقتصادی و  فرهنگی باید شکل بگیرد. اگر در این‌باره اختلاف سلیقه پیش بیاید، بخش خصوصی و نهاد تولید متضرر می‌شود؛ در کنارش سطح اشتغال و شتاب اقتصادی کمتر می‌شود و نشاط  جامعه نیز کاهش می‌یابد.
این استاد دانشگاه با تأکید بر به‌کارگیری متخصصان امور و شایستگان بر مسند امور کشور، تشکیل قوه مقننه‌ای کارآمد با حضور نمایندگانی با پرنسیب و دانش سیاسی و بین‌المللی و برخورداری از تدبیر لازم برای ایجاد تحول در نهاد قانونگذاری به‌منظور کارآمدی بیشتر دولت را تسهیل‌گر توسعه همه‌جانبه کشور اعلام کرد.
استوار به نقش سیاست خارجی باعزت و تعامل‌گرا در توسعه کشور نیز اشاره کرد و گفت: کشوری که سیاست خارجی تنشزا را دنبال کند، قطعاً نه صادرات مناسبی به‌دست میآورد و نه وارداتی که منجر به توسعه کشور شود. سیاست خارجی توأم با حکمت، عزت و مصلحت در کنار اجماع نخبگان است که به کیفیت زندگی می‌انجامد و نشاط و شادابی را برای جامعه به‌دنبال می‌آورد.
وی با بیان این‌که ایرانیها سطح سواد و تحصیلات بالا و فرزندان باهوشی دارند، اما چرا 108 سال است به دنبال توسعه و رشد اقتصادی و قانون‌گذاری درست و زندگی مناسب هستند؟ چرا همواره از خود می‌پرسند، مالزی و ترکیه می‌توانند به توسعه دست پیدا کند، ولی ایران کمتر موفق بوده است؟ تصریح کرد: ایرانیها تجربه پیاده کردن سیاست‌های توسعه را ندارند. از این‌رو باید با کمک یکدیگر، ضمن اجماع سازی نخبگان، در تبدیل ایران به کارخانه تولیدی، سیاست‌های عقلانی در میدان توسعه را اجرایی و عملی کنیم. این کار نیازمند همت جامعه و دولت خواهد بود. در این صورت قطعاً از کیفیت زندگی برخوردار می‌شویم و تولیدکنندگان و کارآفرینان شتاب اقتصادی کشور را تسهیل خواهند کرد.

۱۱ مهر ۹۴ ، ۱۰:۰۴

استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت گفت: انگلیس و آمریکا کودتای ۲۸ مرداد را در ایران رقم زدند.
دکتر مجید استوار در گفت‌وگو با "کاسپین" با اشاره به کودتای ۲۸ مرداد اظهار کرد: بعد از اشغال ایران در سال ۱۳۲۰ و روی کار آمدن شاه جوان با دخالت‌های خارجی‌ها، طبیعتاً پاره‌ای منازعات داخلی در ایران شکل می‌گیرد.
وی با بیان این‌که شاه و حامیانش به‌دنبال کسب قدرت مطلق بودند، افزود: از سوی دیگر عده‌ای نیز به‌دنبال احیای قانون اساسی مشروطه بودند.
استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت با اشاره به این‌که افرادی مانند قوام السلطنه و مصدق می‌خواستند شاه را وادار به قبول دموکراسی کنند، تصریح کرد: تلاش این افراد بی‌نتیجه ماند و از سوی دیگر، از اهداف بزرگ مشروطه، استقلال سیاسی ایران بود.
استوار دهه ۱۹۵۰ میلادی را دهه مطرح شدن مسأله استقلال و قیام جهان سوم علیه کشورهایی مانند انگلیس عنوان کرد و گفت: همزمان با دنیا، در ایران هم با بحث استقلال سیاسی مواجه شدیم و از دخالت‌های گاه و بی‌گاه قدرت‌های بزرگ آن زمان، از جمله انگلیس گلایه‌هایی مطرح می‌شد.
وی با تشریح نیروهای موجود در جریان تحقق کودتای ۲۸ مرداد اضافه کرد: دو نیروی داخلی با هدف استقرار دموکراسی و استقلال سیاسی در برابر رژیم پهلوی قد علم کردند.
استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت با بیان این‌که رژیم پهلوی با نپذیرفتن این موضوع و با اتکاء به نیروهای خارجی تلاش می‌کند تحول‌خواهان داخلی را کنار بزند، افزود: مجموعه منازعات در این مسیر بود که قدرت‌های بزرگ، از جمله انگلیس و آمریکا با دخالت خارجی کودتای ۲۸ مرداد را در ایران رقم زدند.
استوار وجود برخی از عوامل داخلی را نیز در وقوع کودتای ۲۸ مرداد مؤثر دانست و خاطرنشان کرد: وجود اختلاف بین مخالفان شاه و نبود همدلی، زمینه‌های لازم برای دخالت قدرت‌های خارجی در امورات کشور را فراهم آورد.

۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۷

کتاب "انقلاب اسلامی و نبرد نمادها" نوشته دکتر مجید استوار در نشر نگاه معاصر و قبل‌تر از آن در انتشارات پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است. این کتاب شامل یازده فصل است که عموماً به جریان شکل‌گیری و تکوین انقلاب اسلامی ایران و یک نقش ویژه و تا حدودی نو، به مبحث قدرت نمادین پیر بوردیو دارد که عموماً مسأله بدیعی در تحلیل انقلاب اسلامی ایران است.
در این مقال قصد داریم طبق فصل یازدهم کتاب مذکور که تحت عنوان "نبرد نمادها و پیروزی انقلاب اسلامی" مطرح است به فرآیند پیروزی انقلاب اسلامی بپردازیم. بررسی این اثر می‌تواند در این باب موضوعیت داشته باشد. عموماً نگارنده در این اثر اعتقاد دارد که شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حاصل نزاع نمادهایی است که در این مواجهه نمادهای اسلامی که از سوی مخالفان حکومت شاه مورد توجه بود، در برابر نمادهای سیستم پهلوی، از جمله مدرنیسم و ... پیروز شده و این سرآغازی بر پایان حکومت پهلوی و به موازات آن، پیروزی انقلاب اسلامی بود. به‌طور مثال، در بخشی از کتاب اشاره شده است که: "از جمله نخستین حرکت‌های نمادین در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، تشبیه شخص شاه به یزید و ارتش شاه به سپاه یزید بود. امثال این شبیه‌سازی‌های نمادین باعث می‌شد که مردم معترض در جریان تظاهرات خیابانی از شهامتی بی‌همتا برخوردار شوند و خود را از یاران امام حسین(ع) تصور کنند که با سپاه ظلم درحال جنگ‌اند و عنوان می‌شود که عقب‌نشینی ارتش حاکی از این واقعیت است که سربازان رژیم پهلوی در مقابل این نمادسازی‌ها مستأصل و توان برخورد با تظاهرکنندگان را از دست داده بودند." (استوار، 1392: 10)
امام خمینی(ره) در مخالفت با حکومت پهلوی از نمادهای شیعی بهره می‌جستند و بارها در سخنرانی‌ها و خطبه‌هایی که ایراد می‌فرمودند، از نمادهای عاشورا، امام حسین(ع) و کربلا در مبارزه با رژیم شاه استفاده می‌کردند و اذهان ایرانیان را تحت تأثیر قرار می‌دادند. مردم در کشاکش مبارزات با سیستم پهلوی در باور خود، شاه را یزید و میدان سیاسی مبارزه را به میدان کربلا تشبیه می‌کردند.
امام خمینی(ره) و مرحوم دکتر علی شریعتی از اصلی‌ترین نمادسازان شیعی در شکل‌گیری انقلاب اسلامی بودند که امام خمینی(ره) با تأکید بر مفاهیمی همچون عاشورا و امام حسین(ع) به بسیج سیاسی مردم اقدام کرد و مرحوم دکتر علی شریعتی با استفاده از چهره‌های نمادین، نظیر ابوذر و امام حسین(ع)، جنبه‌ای نمادین به شخصیت‌های تاریخی صدر اسلام بخشید.
یکی از نمادهای تأثیرگذار در شکل‌گیری انقلاب اسلامی که کتاب بدان اشاره دارد: "توجه به مظلومیت امام حسین(ع) بود. علاقه به امام حسین(ع) به‌عنوان شاخص نمادهای شیعی حتی در پایین‌ترین گروه‌های اجتماعی و آلونک نشینان نیز نفوذ داشت. در تفکر ایرانیان، کربلا و امام حسین(ع) نماد مقابله خوبی‌ها با بدی‌هاست. مثلاً درباب تصدیق این مسأله به سبب جدال روشنایی و تاریکی در قالب سیاوش در ایران باستان، که خونش ناحق ریخته شد و ایرانیان سوگوار شدند. این نماد در عصر اسلامی هم در قامت خون امام حسین(ع) در اذهان ایرانیان تداوم یافت. در نتیجه، مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم در ایران سابقه باستانی دارد و از عصر ایران باستان تا عصر شیعی، استمرار یافته است."
این کتاب با تحلیل نظریه قدرت نمادین و استفاده آکادمیک از آن در قالب تحلیل انقلاب اسلامی ایران، توانسته است بینش و تحلیل بدیعی از مسأله به‌کارگیری نمادهای اسلامی و شیعی و مخصوصاً واقعه کربلا و امام حسین(ع) در شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی ارائه دهد.

ابوالفتح فخر محمدیان
کارشناس ارشد علوم سیاسی
روزنامه ایران، شماره 5977، 23 تیر 1394

۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۲:۰۱

پدیده احمدی‌نژاد در تاریخ ایران از هر جهت قابل تأمل و عبرت‌آموز است. از سویی وی با گفتمانی پوپولیستی و با اتکاء به درآمدهای نفتی، وفاداری و تعهد می‌خرید و از سوی دیگر، بسیاری از نهادهای قانونی و دست و پا گیر را در عرصه قانونگذاری و برنامه‌ریزی تخریب و محو کرد.
پرسشی که همواره پیش روی بسیاری از مردم و نخبگان وجود دارد این است که چرا اقتصاد ما در دوران وفور نعمت و درآمد 750 میلیارد دلاری نفتی در دولت‌های نهم و دهم به رکود، تورم، رشد منفی، فقر و بیکاری گسترده دچار شد؟
طی یک دهه گذشته بسیاری از همسایگان ما نظیر ترکیه، امارات و قطر به‌سرعت درحال رشد بودند و اکنون در مسیری قرار گرفته‌اند که در زمینه‌های متنوعی نظیر گردشگری، حمل و نقل و خدماتی مزیت دارند و در دنیا صاحب نفوذند. اما مجموعه سیاست‌های نادرست دولت‌های نهم و دهم، کشور را با بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی روبه‌رو ساخت.
در سال‌های 1384 تا 1392 تمامی قواعد جاری کشور تغییر کرد. پدیده دولت نهم بارها اعلام کرد که روش‌های 16 سال گذشته در اداره کشور اشتباه بوده و ما باید طرحی نو دراندازیم. از منظر علم سیاست قرار بر این بود که با جابه‌جایی نخبگان حکومتی، شاهد نسل جدیدی از مدیران و نخبگان شویم که آینده جمهوری اسلامی در اختیار اینان قرار گیرد، اما به‌واسطه مقاومت جامعه مدنی نیم‌بند ایران و عملکرد ضعیف دولت، سیاست جابه‌جایی نخبگان با بجران مواجه شد و در سال 1392 این احمدی‌نژادی‌ها بودند که تغییر کردند.
یکی از سیاست‌های خام و خطرناک دولت، انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور بود. از همه تأسف‌آورتر این بود که انحلال این سازمان، تأسف و یأسی را درون پارلمان و بسیاری از نخبگان حاکم ایجاد نکرد و همه به سیاست‌های تخریبی احمدی‌نژاد میدان دادند. نماینده‌های ادوار هفتم، هشتم و نهم در قبال این کج‌روی‌ها به اندازه احمدی‌نژاد مسئول‌اند. نمایندگان مدعی توسعه‌گرایی در پارلمان با سکوت خود در قبال کج‌روی‌های اقتصادی و سیاسی، فاجعه بزرگی را برای ایران رقم زدند. شوربختانه همه در شرایط استیصال قرار داشتند و به سبب مصلحت‌هایی، سخنی نگفتند. فقط پاره‌ای از استادان دانشگاه و علم اقتصاد به وی انذار دادند که ره به جایی نبرد!
سبب انحلال سازمان نیز برای این بود که دولت می‌خواست پول‌های فراوان نفتی را بی حساب و کتاب خرج کند و از برنامه‌ریزی و نظارت مستمر رهایی یابد. دولت می‌توانست با اتکاء به این سازمان، پول نفت را به سرمایه تبدیل کند و وظیفه استراتژیک خود را در سیاستگزاری و ایجاد تحرک اقتصادی به نحوی شایسته انجام دهد. اما این پول یا مستقیم میان مردم پخش شد و یا برای پروژه‌هایی فله‌ای و نامعلوم تخصیص یافت. دولت می‌توانست با حمایت از بخش خصوصی، موتور محرک توسعه شود و زیرساخت‌هایی نظیر حمل و نقل ریلی پرسرعت و شبکه‌های حمایتی تأمین اجتماعی و درمان را برای مردم مهیا سازد، اما با بی‌انضباطی مالی معلوم نشد این درآمدهای کلان در کجای توسعه ایران به‌کار رفته است؟
دولت روحانی کار بسیار سختی پیش رو دارد. از سویی به‌دنبال احیای ساختارهای تخریب شده نظیر سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی است و باید نیروهای جدیدی را بازیابی و به‌کارگیری کند و از سویی باید مناسبات بین‌المللی را رفع و رجوع کند. حداقل دولت به دو سال وقت نیاز دارد تا این سازمان را احیاء کند. با حجم آوار به‌جا مانده از دولت پیشین، به‌نظر می‌رسد مردم سطح انتظارات خود را معقول ساخته‌اند و با تأمل بیشتری در انتظار گشایش‌های اقتصادی و اجتماعی هستند.
سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی وظیفه مشخصی دارد. مهم‌ترین وظیفه آن، فکر و برنامه‌ریزی برای سیاست‌های توسعه‌ای است. اگر فی‌المثل ما در یک کشور توسعه‌یافته بودیم که همه چیز سر جای خودش بود، طبیعتاً معتقد بودم دولت فقط موظف است که امنیت ایجاد کند و ناظری بی‌طرف برای فعالیت‌های اقتصادی باشد. اما در شرایط اقتصادی و سیاسی ایران که میراث‌دار دولتی نفتی هستیم و از آن‌جا که درآمد نفتی باید به سرمایه تبدیل شود، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی باید بسترهای این کار را فراهم کند تا بتواند پول نفت را به موتور محرک توسعه در ایران تبدیل کند.
در حوزه سیاست نیز ما محتاج ایجاد هماهنگی و انسجام در پذیرش حداقل‌ها برای کشورداری هستیم. دیگر برای نزاع سیاسی و جناحی زمان و انرژی نداریم. باید سهم مناسبی را در منطقه‌ای که به‌سرعت درحال تسخیر بازارهای بین‌المللی‌اند، به‌دست آوریم تا از مدار توسعه خارج نشویم.
از منظر علم سیاست، انسجام نیروهای داخلی حول توسعه کشور بزرگترین نیاز برای ایران است. به نظرم دولت روحانی در میان نزاع‌های سیاسی داخلی، بهترین گزینه ممکن برای عبور دادن کشور از واگرایی سیاسی و ایجاد "همدلی و همزبانی" است؛ اما دولت نیاز به قلبی تپنده دارد تا این هدف را تحقق بخشد. اکنون به‌واسطه قلب ضعیف، خون لازم به مغز برای فعالیت مستمر و همه‌جانبه بدن نمی‌رسد. پارلمان ایران قلب تپنده دولت باید باشد. بدن دولت با وجود قلب ضعیف در اجرای سیاست‌های توسعه‌ای ناتوان است. بنابراین پس از انجام توافق هسته‌ای، نیازمند مجلسی کارآمد و متشکل از نخبگانی توانمند، باپرنسیب، معتدل و معتقد به خرد جمعی به‌منظور اجرای سیاست‌های توسعه‌ای در جمهوری اسلامی هستیم. سیاست‌هایی که رهبر معظم انقلاب در قالب سیاست‌های اقتصاد مقاومتی و الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت مورد تأکید قرار داده‌اند.

۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۸:۵۳

از منظرعلم سیاست، دموکراسی به معنای رقابت حزبی است و انتخابات بدون رقابت احزاب معنا ندارد. جالب توجه آنکه ریشه تاریخی احزاب مدرن کنونی نیز در داخل پارلمان شکل گرفت و نخبگان سیاسی پارلمانی وجود احزاب را برای پویایی قدرت سیاسی و کارآمدی دولت لازم دانستند. 

علی رغم وجود نقایصی نظیر تسلط الیگارشی بر احزاب سیاسی در دموکراسی ها، به نظر می رسد تاکنون جانشین شایسته ای در دموکراسی ها برای احزاب سیاسی یافت نشده است. از اینرو به پاره ای از فواید وجود احزاب سیاسی اشاره می کنیم. 

۱-از بعد کارکردی احزاب سیاسی به عنوان یک ضربه گیر در ساختارهای سیاسی عمل می کنند و مخالفتهای احتمالی با سیاستهای دولت حاکم را به جان می خرند و نسبت به اصلاح رویه های سیاسی و اقتصادی موجود مبادرت می نمایند.

۲-حزب مکانیسمی ایجاد می کند که خواسته های مردم به نحوی شایسته به دستگاههای قانونگذار و اجرایی منتقل شود و محدودیتهای دستگاههای مزبور نیز بهتر به مردم منعکس گردد.

۳-احزاب به جامعه پذیری جامعه کمک شایانی می کنند و باعث می شوند تامل و تحمل اعضای جامعه نسبت به یکدیگر بیشتر شود.

۴- به سبب حمایت احزاب سیاسی مدرن از افراد قابل اتکاء و شایسته در عرصه های سیاسی و اجتماعی، به نظر می رسد فعالیت افراد فرصت طلب و شیاد در میدان سیاسی با موانعی بزرگ روبرو گردد.

۵- با جابجایی قدرت و نخبگان حاکم توسط احزاب سیاسی از طریق ساز و کارهای دموکراتیک، امید اجتماعی نسلهای جوان نسبت به دست یابی به قدرت و زندگی بهتر افزایش می یابد و در بلندمدت کارآمدی دولت بهینه می گردد.

بواسطه چنین کارکردی، دولت روحانی از شکل گیری احزاب کارآمد دفاع می کند و با حمایتهای رهبر معظم انقلاب از سویی تلاش خود را متمرکز بر گشایش روابط خارجی ایران با قدرتهای بزرگ و رفع تحریمهای بین المللی کرده و از سوی دیگر در میدان سیاسی داخلی نیز نسبت به برقرای آرامش و حاکمیت اعتدال و عقلانیت اقدام نموده است. با نزدیک شدن به کاهش تنشهای فزاینده میان ایران و غرب انتظار می رود دولت روحانی اصلاح سیاست های دولت را در حوزه های اقتصادی و سیاسی در دستور کار قرار دهد و نسبت به تشویق فضای کسب و کار و سرمایه گذاری و اصلاح رویه های پیشین مبادرت نماید.

در میدان سیاسی ایران، بسیاری از کنشگران سیاسی پیشین تمایلی به فعالیت احزاب و نهادهای واسط به عنوان موتور محرک دموکراسی در ایران ندارند و فعالیت حزبی را برای یکی از باسوادترین و آگاه ترین جوامع خاورمیانه عبث و غیر لازم می دانند. این کنشگران مسلط بر نهادهایی نظیر پارلمان نگران آنند که فعالیت احزاب سیاسی، بسترهای جدیدی را در سیاست ایران آماده سازد که به تحرک اجتماعی و در نهایت جایگزینی آنان بیانجامد. از اینرو موانع بزرگی را بر سر راه دولت روحانی در انجام اینگونه اصلاحات ایجاد خواهند کرد. به نظر می رسد اگر دولت صرفاً بتواند بسترهای لازم را برای فعالیت در میدان سیاسی در چارچوب قانون اساسی فراهم نماید، نخبگان سیاسی جدید و مجهز به دانش روز در سال همدلی و همزبانی؛ مجلسی خواهند ساخت شایسته ملت ایران. 

مجلسی که با اتکاء به نخبگانی توسعه گرا خواهد توانست دهه چهارم انقلاب را با ویژگی های پیشرفت و عدالت محقق سازد.

۱۲ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۳۰

مصاحبه دکتر مجید استوار استاد علوم سیاسی دانشگاه با اعتدال شرق پیرامون دخالتهای عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه


اختصاصی اعتدال شرق


ارزیابی شما از وضعیت سیاسی و داخلی عربستان سعودی و ارتباط آن با وهابیت چیست؟


ریشه های تاریخی ائتلاف سعودی- وهابی به قرن هجدهم باز می گردد، یعنی زمانی که محمد ابن عبدالوهاب (۱۷۹۲-۱۷۰۳) بنیانگذار مکتب وهابی با سعودی ها متحد شد و هر دو طرف به خاطر منافع مذهبی و سیاسی شان نفوذشان در منطقه نجد و حجاز را گسترش دادند. آل‌سعود از زمان به قدرت رسیدن و ایجاد یک کشور واحد در سال ۱۹۳۲ در بستری از شرایط قومی و قبیله ای و به منظور حفظ جایگاه و تداوم قدرت خود از تشکیلات وهابیت حمایت کرد. به واقع در میدان سیاسی داخلی، حکومت عربستان با مکتب وهابی-سلفی ارتباطی تنگاتنگ دارد و بخشهای سیاسی و دینی آن غیر قابل تفکیک اند.


رابطه ایالات متحده آمریکا را با عربستان سعودی چگونه ارزیابی می کنید؟


در میدان سیاسی بین المللی نیز ایالات متحده از عربستان حمایتی همه جانبه می کند و با توجه به شرایط بحرانی خاورمیانه، آمریکایی ها مراقبند که روابطشان را با عربستان سعودی را در سطحی عالی حفظ کنند.


آمریکا به دلایلی متعدد تداوم اتحاد استراتژیک با عربستان سعودی را همچنان اولویت اول در سیاست خاورمیانه‌ای خود در نظر گرفته است. منابع مالی عربستان سعودی قدرت مانور فراوانی را برای تصمیم‌گیرندگان در این سرزمین به وجود آورده است. تولید بیش از ۱۰ میلیون بشکه نفت در روز و حتی قابلیت افزایش تولید بیش از ده میلیون بشکه در روز، برگ برنده‌ای را در اختیار این کشور قرار داده تا با توزیع رانت نفتی از دوستان خود حمایت کرده و دشمنان را وابسته به خود نماید. به نظر می رسد عربستان سعودی در پیشبرد دیدگاه ها و ایدئولوژی اش برای آینده خاورمیانه شکست خورده است. چرا که عربستان به دنبال ترویج ترس درباره مقاصد و پتانسیلهای ایران در خلیج فارس است. این در حالی است که اقدامات سعودی ها درباره اسلام شیعه منبع اصلی خصومت های فرقه ای و دشمنی ها است. از این نظر حملات و دخالتهای خارجی این کشور نشانه ترس و استیصال آن هست.


در نتیجه، آمریکایی ها اشتباهات فاحشی را در ارزیابی قدرت منطقه ای عربستان به نمایش گذاشتند و اساسا با توجه به سیاست خارجی اوباما، امید کمی وجود دارد که رادیکالیسم اسلامی در خاورمیانه به این زودی ها به پایان برسد.


منطق و عقل می گوید که واشینگتن باید به طور صریح با عربستان سعودی بر سر خطرات ایدئولوژی سلفی گری بر جوامع اسلامی و غربی گفتگو کند و حکومت عربستان را به کنار گذاشتن ایدئولوژی بنیادی خود که مبنایی برای مشروعیت حکومتش هم است، ترغیب نماید.


هم اکنون خانواده سلطنتی با اتحادی فراگیر با نظام مذهبی وهابی هرگونه اصلاح و تغییر را در موقعیت داخلی و منطقه ای با خشونت عریان پاسخ می دهند.


ظاهراً دولت اوباما هم مانند دولت های پیشین خودش، کم و بیش به قدرت بالقوه فشارهایی که می تواند به پادشاهی عربستان بیاورد، آگاه شده است اما به سبب منافع متنوع علاقه ای به انجام آن ندارد. با این حال دیگر نمی توان ارتباط خطرناک مکاتب مختلف سلفی گری برای اسلام و جهان عرب را انکار کرد. سوریه و عراق طی چند سال اخیر مثالهای خوبی در گسترش دیدگاههای افراطی سلفی ها بوده است.


ارزیابی شما از حمله عربستان به یمن چیست؟


به نظر می رسد، سیاست عربستان سعودی در بهترین حالت سیاستی ارتجاعی، واپس گرا و ضد انقلابی است که به دنبال حفظ وضع موجود است. رویکردهایی که در جهان مدرن طرفدار کمی دارد.


بر اساس همین رویکرد حفظ وضع موجود، حملات نظامی عربستان به یمن موجب کشته شدن مردم و افراد غیرنظامی و نابودی زیرساخت های این کشور می شود و حتی کمبود منابع پزشکی، دارویی، غذایی، آب و قطع ارتباط هوایی این کشور با جهان را موجب شده است.


۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۴۱
مجید استوار در گفتگو با خبرگزاری بین المللی کاسپین در رشت با بیان اینکه هماهنگی و انحصار در سیاست گذاری voa از دست رفته است، اظهار داشت: صدای امریکا از سیاست ها و خط مشی های کارتر در ۳۵ سال گذشته بود و با سیاست های فعلی امریکا تناقض داشت.

وی با اشاره بر اینکه دموکراسی در ایران تثبیت شده است، گفت: با توجه به تقویت ایران و توسعه در مشارکت های مردمی در عرصه های مختلف انتخابات، صدای امریکا نمی توانست در سیاست های کلی جمهوری اسلامی رخنه ایجاد کند.

استاد علوم سیاسی در دانشگاه آزاد رشت با بیان اینکه صدای امریکا اعتماد خود را در بین ملت از دست داده است، افزود: با توجه به القا و ایجاد ناامنی از سوی امریکا در ایران، اعتماد به صدای بیگانه در کشور از بین رفته است و مردم منابع آگاهی خود را تغییر داده اند.

استوار یکی دیگر از عوامل تعطیل شدن صدای امریکا را افزایش شبکه های موبایلی خواند و خاطرنشان کرد: با افزایش روز افزون شبکه های موبایلی مردم کمتر به صدا توجه می کنند.

وی با بیان اینکه پس از تعطیلی صدای امریکا، تقویت در رسانه های دیداری و مجازی بیشتر می شود، اذعان داشت: تعطیل شدن صدای امریکا یقینا با برنامه بوده و آنها در رسانه های مدرن برنامه ریزی کرده اند.
۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۳۷


ا

در ادبیات کلاسیک نوسازی، "توسعه" مترادف با پذیرش ایده‌ها و قالب‌های مدرن تعریف می‌شود. این توسعه، تک خطی و مبتنی بر رشد اقتصادی، درآمد سرانه، GNP، افزایش فارغ‌التحصیلان، گسترش شهرنشینی، راه‌ها و ارتباطات و ... است. اما در ادبیات جدید توسعه که رهبران جهان در سپتامبر سال 2000 میلادی در نشست سران سازمان ملل آن را به تصویب رساندند، توسعه؛ مقوله‌ای کیفی، جامع، چند بعدی، انسانی و اجتماعی قلمداد می‌شود و انسان‌ها و مردم، هدف توسعه هستند. بر این اساس، مبارزه با فقر و گرسنگی، بیماری‌، بی‌سوادی، تخریب محیط زیست، نابرابری جنسیتی و نیز ایجاد یک مشارکت جهانی برای توسعه و تعهد دولت‌ها به رعایت حقوق بشر و دموکراسی، از مهمترین تعهدات دولت‌ها در "اعلامیه هزاره" است.

این توافق جهانی تحت عنوان اهداف توسعه هزاره (MDGS) در ایران نیز پیگیری می‌شود. بر اساس شاخص‌های موجود در ایران در سال 2000 میلادی، نرخ باسوادی مردان و زنان 15 تا 24 ساله در سال 1382 شمسی به 97.6 و 94.7 درصد رسیده است. همچنین طی سال‌های 1382 تا 1369 شمسی کشور ما درخصوص ریشه‌کنی فقر و گرسنگی، بهبود برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، کاهش مرگ و میر کودکان، بهداشت، محیط زیست و گسترش مشارکت جهانی برای توسعه از وضعیت مطلوبی برخوردار است.

جمهوری اسلامی ایران اعلامیه هزاره را امضاء کرده است. اعلامیه هزاره از دولت‌ها می‌خواهد که توجه زیادی به حقوق انسان‌ها و مردم‌سالاری اختصاص دهند.

طبق گزارش هماهنگ‌کننده مقیم سازمان ملل متحد در ایران در سال 1383 شمسی، جمهوری اسلامی ایران به دستاوردهای قابل توجهی در بخش بهداشت و آموزش دست یافته است و بایستی چالش‌های دیگر توسعه‌ای را نیز رفع سازد. (اولین گزارش اهداف توسعه هزاره ج.ا.ا، 1384: 7-1)

بدین ترتیب در تعاریف جدید توسعه، "انسان" نقش حیاتی دارد و "توسعه انسانی" عبارت است از: "فرآیند گسترش انتخاب‌های انسان، از راه فراهم کردن شرایط زندگی طولانی، سالم و خلاقانه برای مردم." (UNDP, 1988, 76)

این نگاه جدید توسعه در دنیاست که به‌شدت درحال فراگیر شدن است. اما آیا این آرمان توسعه در ایران نیز اجرا می‌شود؟

به نظر ما یکی از مشکلات اساسی طی چند دهه اخیر در زمینه توسعه در کشورهای جهان سوم، جدایی دو رشته "مطالعات توسعه" و "علوم سیاسی" از یکدیگر بوده است. سازمان‌های بین‌المللی، نظیر بانک جهانی و صندوق بین‌الملل پول نیز به‌ندرت از علوم سیاسی برای تحلیل وضعیت توسعه در کشورها بهره‌برداری می‌نمایند. "سیاست" عنصر کلیدی و حیاتی در توسعه کشورهاست. به همین سبب دولت‌های توسعه‌ای یکی از پیامدهای اولویت سیاست در توسعه است. دولت باثبات، سیاست‌های توسعه‌ای واحد، نخبگان مصمم برای تحقق اهداف توسعه‌ای و توجه و مهندسی جامعه در هنگام اجرای فرآیند توسعه، شرط لازم و سیاسی توسعه در بسیاری از کشورهاست. به همین سبب ما معتقدیم مشکل اساسی توسعه در کشورهای کم توسعه یافته، نبود دولت‌های توسعه‌ای است.

با طرح این مقدمه، پرسش مهم و اساسی این است که آیا استان گیلان توسعه نیافته است؟ و اگر هست، علت این عقب‌ماندگی در چیست؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها، نیازمند مطالعات تجربی به‌منظور سنجش شاخص‌های توسعه در گیلان هستیم که اکنون در دست نیست. بنابراین بر مبنای نگاه مقایسه‌ای به‌صورت کوتاه به مشکلات توسعه در گیلان از منظر جامعه‌شناسی می‌پردازیم.

بر مبنای شاخص‌های مطرح شده و مشاهدات صورت‌گرفته، استان گیلان از سطح مطلوبی به لحاظ کنترل بیماری‌ها، بهداشت عمومی، آموزش متوسطه و دانشگاهی برخوردار است و به همین سبب به صراحت نمی‌توان از توسعه نیافتگی گیلان سخن گفت. اما آیا با وجود رشد این شاخص‌ها، مطلوبیت لازم برای شهروندان گیلانی فراهم شده است و همه از توسعه استان‌شان راضی هستند؟

یکی از ویژگی‌های مدل توسعه‌ای در گیلان، وجود نگاه رشد محور به توسعه است. نگاه رشد محور تنها به شاخص‌های کمی درخصوص توسعه می‌نگرد و از توجه به ابعاد کیفی توسعه غافل می‌شود. بر همین مبنا، اولویت‌ها و نیازهای توسعه‌ای در گیلان، عمدتاً بر اساس تمایلات مدیران ارشد دولتی تعیین می‌گردد. البته همین نگاه رشد محور نسبت به توسعه در استان گیلان از نظر شاخص‌های کمی نسبت به بقیه استان‌ها عقب‌مانده‌تر است. میزان بهره‌مندی از حمل و نقل ریلی، احداث پل، جاده، صادرات محصولات کشاورزی استان نظیر چای و برنج نمونه‌ای از نگاه رشد محور در توسعه است که در همین زمینه نیز نقاط ضعف بسیاری وجود دارد.

در چنین برنامه‌ریزی‌ای از مردم پرسیده نمی‌شود که چه می‌خواهید و چگونه می‌خواهید؛ بلکه برای رفاه آنان با درآمدی که موجود است برنامه‌ریزی می‌شود.

در وضعیت کنونی که با رشد شاخص‌های بهداشتی، آموزشی و مشارکت بیشتر مردم در عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی روبه‌رو هستیم، انتظارات جدیدی پدید آمده است که تکیه صرف بر توسعه رشد محور بدون توجه به نقش جامعه انسانی، تشکل‌ها و نهادهای صنفی در فرآیند توسعه ناامیدکننده است.

از نظر ما، استان گیلان نیازمند نگاه‌های جدیدی برای رسیدن به شاخص‌های کیفی توسعه است. اگر نگوییم این استان عقب‌مانده نیست، بی‌شک از وضع مطلوبی از توسعه برخوردار نیست.

نبود شایسته‌سالاری در انتخاب مدیران، عدم توجه به خواسته‌های اجتماعی شهروندان، بی‌توجهی به پتانسیل بالقوه استان برای توسعه (کشاورزی، گردشگری و منابع طبیعی)، ضعف مهارت‌های مدیریتی و نبود قالب‌های فکری منسجم و اختلاف غیرمتعارف و فزاینده میان جریان‌های فکری و سیاسی، از مهمترین عوامل مضاعف شرایط توسعه نیافتگی در گیلان زمین است.

شرط لازم برای رفع مشکل توسعه نیافتگی در گیلان، اتخاذ سیاستی واحد برای اجرای توسعه در استان و از همه مهم‌تر، اولویت سیاست در توسعه است. پس از آن می‌توان امیدوار بود که در مراحل بعدی، شرایط کافی برای توسعه انسانی مورد توجه قرار گیرد. شرایطی نظیر بسترسازی در جهت مشارکت مردم در فرآیند اقتصاد بخش خصوصی، اقتصاد صنعتی، اقتصاد گردشگری و اقتصاد تجارتی که می‌تواند زمینه‌ساز توسعه در استان گیلان شود.

شک نیست که باید سرمایه‌گذاری خصوصی را تقویت کرد. برای توسعه و رشد اقتصادی، نسخه ایرانی و وطنی وجود ندارد. توسعه تعریف مشخص و جهانی دارد و عوامل آن نیز جهانی و با شاخص‌های اقتصادی  و اجتماعی سنجیده می‌شود. بنابراین می‌توان در کنار حفظ هویت ملی و دینی خود، توسعه را در آغوش گرفت تا استان گیلان به شایستگی‌های لازم دست یابد. این هدف میسور نمی‌شود، مگر آن‌که عنصر علوم سیاسی در توسعه در استان گیلان مورد توجه قرار گیرد، نه سیاسی‌کاری‌هایی که پایین‌ترین جایگاه را در علم سیاست به خود اختصاص داده است.


• استاد دانشگاه

• عضو هیأت مدیره و مدیر شعبه لاهیجان و سیاهکل بنیاد توسعه گیلان

۲۴ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۴۸


111

مجید استوار امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در رشت با اشاره به حمله عربستان به یمن اظهار کرد: از آغاز بحران منطقه‌ای تاکنون بسیاری از دولت‌ها در منطقه خاورمیانه با تغییر نظام مواجه بوده‌اند و عربستان و همپیمانان استکبار در منطقه به دنبال تامین منافع خود با تغییرات غیر همسو مخالفت کرده و در برخی از کشورها به دخالت مستقیم نظامی و ایجاد تنش روی آوردند.


وی دخالت نظامی در اعتراض‌های مردمی بحرین را نمونه‌ای از این تنش‌ها دانست و گفت: عربستان چنین اقدام‌هایی را نیز در کشورهای سوریه و عراق انجام داده است.

به گفته این استاد علوم سیاسی دانشگاه، عربستان با حمایت همه‌جانبه از جمله حمایت نظامی از گروه‌های تکفیری و داعش به فکر منفعت‌طلبی سیاسی و عقیدتی خود در منطقه است.

وی تصریح کرد: عربستان به سبب این نگرش و نگرانی از گسترش نفوذ تغییر رژیم در همسایگی خود در یمن با روی کار آمدن انصارالله مخالفت کرده و با نیروی نظامی وارد عمل شده است.

استوار ادامه داد: با توجه به تغییر رژیم‌های صورت گرفته در منطقه و تأثیرپذیری آنها از ایران و رقابتی که عربستان با کشور ما داشته و ترس از انتشار پیام انقلاب ایران در منطقه، تصمیم گرفت وارد عمل شود.

استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت نتیجه این تنش و لشکرکشی نظامی را ناامنی بیشتر منطقه دانست و گفت: اکنون کشورهای غربی نیز شرایط دخالت نظامی و کمک به عربستان را در یمن نداشته و این لشکرکشی موجبات بی‌ثباتی منطقه را فراهم می‌کند و ایجاد چنین رقابت‌ها و تنش‌ها در منطقه به نفع هیچ گروه و کشوری نیست.

استوار به محکوم کردن این حملات از طرف عراق اشاره کرد و متذکر شد: پس از حضور گروه‌های تکفیری و داعش در کشورهایی مانند سوریه، عراق و لیبی اینگونه مسایل باید با گفت‌وگوی همه جانبه برطرف شود.

وی خاطرنشان کرد: با توجه به بیانیه‌های سازمان ملل و سکوت بیشتر کشورها در مقابل این حمله نظامی تصور می‌شود منطقه در وضعیت بی‌ثباتی قرار گیرد و امیدواریم ایران با رایزنی و گفت‌وگو با همسایگان به ویژه عربستان بتواند از بی‌ثباتی و تنش بیشتر در منطقه جلوگیری کند.


لینک خبر 

خبرگزاری فارس 

صبح شفت 

۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۳۲