دکتر مجید استوار

پایگاه اطلاع‌رسانی

دکتر مجید استوار

پایگاه اطلاع‌رسانی

دکتر مجید استوار

دکتری علوم سیاسی در گرایش جامعه شناسی سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران
مرکزی با معدل 18.29 طی دوره 1385 -89 و اخذ درجه عالی از رساله دکتری تحت عنوان
"نقش قدرت نمادین در پیروزی انقلاب اسلامی ایران" به استاد راهنمایی دکتر احمد نقیب زاده؛
- عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی رشت (از 1386 تا کنون)

۳ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است


شاه


مجید استوار  صبح امروز در گفتگو با خبرنگار فارس در رشت با بیان اینکه اتفاقات سال های 1357 غیر قابل پیش بینی بود، اظهار کرد: : هیچ کدام از نهاد های امنیتی داخلی و خارجی انقلاب ملت ایران را  پیش بینی نکرده بودند.


وی با بیان اینکه  اقتصاد ایران طی ابتدای دهه 50 شمسی به علت رشد قیمت نفت در شرایط  مناسبی قرار داشت؛ افزودند: علت اصلی شکل گیری انقلاب اسلامی در روحیه خاص  ملت ایران نهفته هست.روحیه ای که از ابعاد تاریخی و نمادین برخوردار است و در بزنگاه های تاریخی تحول آفرین می شود.


مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت با بیان اینکه از منظر جامعه شناسی سیاسی، چرایی شکل گیری وقایع انقلاب به سال های پیش از سال 57 شمسی بر می گردد، تصریح نمود: حس حقارت عمومی احساسی فراگیر بود که جامعه ایرانیان در آن سالها آن را تجربه می کرد.


استوار با بیان اینکه جامعه ایرانی از سال 1350 در حال تغییر بود، تصریح نمود: این تغییرات در سبک زندگی و تفکر را می توانیم در لابلای نوشته ها، ادبیات، سینما و آثار نخبگان و اندیشمندان و مبارزان به وضوح دید.


وی با بیان اینکه رفتار های آن زمان حکومت باعث ایجاد روحیه حقارت در بین توده ها ی مردم شده بود گفت: این حقارت عمومی  صرفا اختصاص به توده ها نداشت بلکه در عرصه فکر و نظر و اندیشمندان را نیز در بر می گرفت.


استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی با بیان اینکه در سالهای قبل از  انقلاب شکاف میان نخبگان فکری و حکومت عمیق تر شد،گفت:  رژیم پهلوی علاوه بر آن  دچار شکاف طبقاتی، اقتصادی ، سنت و تجدد شده بود که این وضعیت رژیم را با بحران مضاعف روبرو ساخت.


وی ادامه داد : وقتی این شکاف ها در جامعه  زیاد شد طبیعتا جامعه با شرایطی مواجه گشت که آن را می توان احساس حقارت  عمومی در بین توده ها ی مردم و علما و اندیشمندان نماید .


این استاد دانشگاه همچنین از نشست های محمد رضای پهلوی با مشاوران خود  برای جلوگیری از وضع موجود آن زمان گفت و افزود : در آبان و آذر 1357 محمد رضا پهلوی با برخی از مشاورین حکومت جلساتی را برگزار می کنند و از همه سئوال می پرسد که چرا ملت یک صدا مرگ بر شاه می گویند؟


وی ادامه داد: برخی از مشاورین وی (که اسناد صحبت هایشان هم موجود است) اینگونه پاسخ داده اند که شما (محمد رضا پهلوی ) به نماد ایجاد حقارت و مخالفت ملت ایران تبدیل شده اید.


به لحاظ تاریخی نیز مردم، شاه را به یزید زمان بازنمایی می کردند و او را حاکمی ظالم و مغرور می دانستند.


وی فرار محمد رضا پهلوی را از ایران به دنبال فشار های زیاد مردم که در پی خواست های مکرر علماء و دیگر مبارزین قیام کرده بودند دانست و تصریح نمود : محمد رضا پهلوی  به هیچ وجه راضی نبود که کشور را ترک کند بلکه  فشار مردم و فروپاشی روانی او در کنترل اوضاع باعث شد که فرار نماید .


این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد : حکومت پهلوی به تغییرات سطوح زیرین جامعه بی تفاوت بود و مشروعیت خود را به مرور از دست داد. به همین سبب دولتها باید مرتب در صدد مشروعیت سازی باشند و با توجه به تغییرات زمانه، نمادهای مشروعیت آفرین بیافرینند و نوآوری کنند. 


لینک خبر در خبرگزاری فارس 


 باز نشر شده در سایت های 

دیار باران  املش ما  ؛ پیام بشرویه ؛ صبح شفت  ؛ عصر زنجان 




۲۶ دی ۹۳ ، ۱۰:۵۳

استوار

از خرداد 1392 شمسی میدان سیاسی ایران تحت تأثیر اعتدال‌گرایی قرار گرفت؛ روش و منشی که با شرایط سیاسی، اقتصادی و بین‌المللی پس از محمود احمدی‌نژاد بیش از هر زمان دیگری نیازمندش بودیم. با گذشت یک سال و نیم از استقرار دولت "تدبیر و امید"، جریان‌هایی از اصلاح‌طلبی و اصولگرایی در تلاش‌اند که روش اعتدالی را در سیاست درپیش گیرند و از نفوذ جریان‌های رادیکال ممانعت نمایند.

به دلایلی مهم، ایران در شرایطی قرار گرفته که حضور نیروهای سیاسی و اجتماعی مدبر و معتدل بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود و از این‌رو جریان‌های سیاسی ایران از رویکرد اعتدالی برای افزایش قدرت و نفوذ خود بهره می‌برند. این دلایل مهم چیست؟


یکم. مهمترین علل وجود نیروهای اعتدال‌گرا در میدان سیاسی ایران، "توسعه" است. توسعه ایران بزرگترین و فوری‌ترین نیاز کشور در حال حاضر است. هم‌اکنون با رکود فزاینده اقتصادی و بیکاران رو به تزایدی روبه‌رو هستیم که به‌دور از هرگونه نگاه جناحی، پای منافع کشور را به میان می‌آورد و نخبگان حاکم با عزمی بزرگ باید در کوتاه‌ترین زمان، بحران‌های اقتصادی رو به تزاید را مرتفع سازند. بر اساس آمارهای بانک مرکزی و برآورد اقتصاددانان، بیش از 8.5 میلیون متقاضی کار در کشور وجود دارد که بدون رشد اقتصادی بالای 8 درصد قادر به پاسخگویی به این نیاز نخواهیم بود. برای رسیدن به رشد اقتصادی باثبات و شرایط ایده‌آل، نخست باید میان نخبگان حاکم همگرایی و هماهنگی در اجرای سیاست‌های توسعه وجود داشته باشد. به سبب وجود تنش‌های فکری و فلسفی میان کنش‌گران سیاسی، تا کنون نتوانسته‌ایم هماهنگی لازم را در سیاست‌های توسعه ایجاد کنیم. وجود ناهماهنگی میان نخبگان حاکم سبب شد که دولت نهم سیاست‌های 16 سال گذشته را مورد نقد و انکار قرار دهد و اسناد بالادستی توسعه نظیر سند چشم‌انداز را اجرا نکند. بنابراین لزوم ایجاد همگرایی در سیاست‌های توسعه، اولویت نخست ایران در چند سال آینده خواهد بود و ایجاد این شرایط به عملکرد نیروهای اعتدالی هر دو جریان سیاسی کشور بستگی دارد.


دوم. نظام‌های سیاسی برای چابک‌سازی و کارآمدی هر از چند گاهی نیازمند جابه‌جایی نخبگان حاکم‌اند. انتخابات پارلمان یکی از راه‌های اطمینان‌ساز جابه‌جایی نخبگان و هماهنگ‌سازی سیاست‌های توسعه می‌باشد. از همین رو، اعتدال‌گرایی مورد توجه هر دو جریان سیاسی اصول‌گرا و اصلاح‌طلب است و اتخاذ روش اعتدالی، موفقیت احتمالی آن‌ها را برای کسب قدرت سیاسی افزایش می‌دهد.

سوم. شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای به گونه‌ای است که رادیکالیسم سیاسی، همسایگان ایران را با بحران‌های فزاینده امنیتی روبه‌رو ساخته است و به‌نظر می‌رسد تجربه هشت ساله دولت محمود احمدی‌نژاد در داخل و شرایط سیاسی بین‌المللی، مردم را بیشتر به سمت نیروهای سیاسی مخالف رادیکالیسم سوق می‌دهد. از همین رو، جریان‌های سیاسی اهل گفت‌وگو و مصالحه در جهت کسب حداکثری منافع ملی از اقبال بیشتری برخوردار می‌گردند.


چهارم. ناکامی نیروهای اصلی جریان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا برای کسب قدرت سیاسی طی سال‌های اخیر سبب می‌شود این گروه‌ها با بازاندیشی حضور سیاسی خود به نیروهای جدید و جوان میدان دهند و شرایط را برای شکل‌گیری تکنوکرات‌های آینده در جمهوری اسلامی آماده سازند و این موضوع اهمیت و مرکزیت فعالیت سیاسی اعتدال‌گرایانه را نزد این گروه‌ها فزونی می‌بخشد.


مجموعه این دلایل سبب می‌شود که نزاع بر سر کسب قدرت سیاسی در ایران طی چند سال آینده با حرارت و انرژی بیشتری دنبال شود. بنابراین برای کنترل این نزاع، میدان نبرد سیاسی به سمت رقابت میان نیروهایی با رویکرد اعتدالی متمایل می‌گردد. اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان در چنین شرایطی به بازیابی و بازسازی نیروهای سیاسی خود اقدام خواهند کرد و با تشکیل احزاب و گروه‌های جدید سیاسی، به‌دنبال کسب کرسی‌های پارلمان و دولت در آینده خواهند بود. در این میان اصول‌گرایان کاری مضاعف پیش رو خواهند داشت؛ زیرا این گروه از سویی به‌عنوان بزرگترین ناکام سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، ناکامی‌های دولت پیشین را به نام خود یدک می‌کشد و از سویی دیگر، با تغییر ایجاد شده در سبک زندگی کثیری از جامعه طی چند سال گذشته، جذابیت بسیج‌کنندگی لازم را برای بخش‌های مدرن و جوان جامعه از دست داده است.


بنابراین برای موفقیت در میدان سیاسی ایران، بازسازی فکری و تشکیلاتی لازم است و بدون این بازسازی نمی‌توان افکار عمومی را به سمت و سوی خود خواند. اصول‌گرایان مخالف مشی دولت پیشین، نیازمند تشکیلات و سازمان سیاسی جدیدی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی‌اند. افکار عمومی جامعه ایرانی به‌شدت دچار تغییر شده است و از طریق نمادهای تجدد به باورها و تقاضاهای جدیدی سوق یافته که به کلی آن را با ویژگی‌های یک جامعه سنتی متمایز می‌سازد. باورها و ذهن‌های نتراشیده‌ای هم داریم، اما جامعه سمت و سوی مدرنی دارد و طبعاً برنامه‌ها و ویژگی‌های نو برای آن جذابیت پیدا می‌کند و نمی‌توان از طریق باورهای سنتی، او را برانگیخت. هم‌اکنون شبکه‌های اجتماعی، تلفن همراه، رسانه‌های تصویری و اینترنت بر شکل‌دهی اذهان عمومی تأثیر فراوان دارد. نیروهای سیاسی اصول‌گرای حول محور شهردار تهران نیز با بازیابی خود نیازمند نزدیک شدن به این تمایزات اجتماعی جدیدند. تمایزاتی که برآمده از نسل پس از انقلاب اسلامی‌اند؛ نسلی که هم به معنویات و ارزش‌های اجتماعی و دینی وفادارند و هم به ارزش‌های دوران تجدد، نظیر آزادی‌های مدنی و زندگی شخصی. بنابراین اصول‌گرایی اعتدال‌گرا از وجود تفاوت‌ها نمی‌هراسد و در تلاش برای درک تمایزات جامعه جدید است.

باید بپذیریم که مجموعه مکانیسم‌هایی که نقش جذب کثیری از افراد را در نظام اجتماعی و اقتصادی برعهده دارد، امروزه با بحران مواجه شده است. نه احزاب بزرگ و جا افتاده‌ای داریم که جامعه‌پذیری سیاسی را دوام بخشند و نه نظام آموزشی کارآفرین و نه اقتصاد بزرگ و رو به رشدی که انگیزه جذابی برای جوانان جویای نام فراهم نمایند.

اگر قرار باشد آینده ایران به‌درستی در مسیر توسعه قرار گیرد، هم اصول‌گرایان و هم اصلاح‌طلبان نیازمند تغییر و بازنگری در بینش و روش سیاسی و باورهای خود برای تعامل با جامعه ایران‌اند. بنابراین کنار گذاشتن نزاع‌های سیاسی و حذفی و پذیرفتن گفت‌وگو، سازش و مصالحه به شکل‌گیری نخبگان حاکم داناتر و کارآمدتر کمک خواهد نمود.


به میانه دهه چهارم انقلاب اسلامی رسیده‌ایم؛ دهه‌ای که مقام معظم رهبری از آن با عنوان دهه "پیشرفت و عدالت" یاد کرده‌اند. از این نظر، آینده ایران در گرو گذار موفقیت‌آمیز واگذاری مسئولیت سیاسی به نسل‌های جدید است؛ نسلی که می‌شود به آن اعتماد کرد و وفاداری و سرمایه اجتماعی لازم را در آن نهادینه ساخت. از این‌رو، تداوم حضور و رقابت نیروهای اعتدالی هر دو جریان سیاسی کشور و تغییر و بازیابی این جریان‌ها در پویش سیاسی موجود به تثبیت و تداوم مشروعیت نظام سیاسی در ایران کمک می‌کند.


• مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشتو عضو هیأت مدیره بنیاد توسعه گیلان

•• ماهنامه همشهری ماه، شماره 127، دی 1393

۲۶ دی ۹۳ ، ۰۹:۲۲

سیاست


در دنیای سیاست هر سیاستمداری قاعدتاً باید از پرنسیب برخوردار باشد. این پرنسیب از چگونه سخن گفتن، لباس پوشیدن، رعایت احترام و ادب و محبت به هم‌نوعان تا رفتار و اعتقاد سیاسی و مشی سیاسی مشخص را شامل می‌شود.


متأسفانه نبود پرنسیب سیاسی یکی از ویژگی‌های برخی سیاستمداران ایرانی است. به همین دلیل بسیاری از این کنش‌گران میدان سیاسی هر از گاهی بسته به وزیدن باد قدرت به سویی، به آن‌سو می‌روند و رنگ و بوی سیاسی جدیدی به خود می‌گیرند.


بی‌پرنسیبی در میدان سیاسی زمانی برجسته می‌شود که برخی کنش‌گران سیاسی در حاکمیت اصلاح‌طلبان بر دولت، اصلاح‌طلبی تمام عیار می‌شوند و در دولتی با سیاست‌های بعضاً پوپولیستی، تا عالی‌ترین سطوح با آن همکاری می‌نمایند و اکنون نیز با چرخشی فاحش، مدعی اعتدال‌گرایی و عقلانیت‌اند.


آیا یک دانشجوی علم سیاست حق ندارد بپرسد که چرا کارنامه بازیگران سیاسی و برخی نمایندگان مجلس در استان گیلان رنگی است و از یکرنگی و ثبات برخوردار نیست؟ مگر می‌توان جهان‌بینی فکری را روزانه و ماهانه عوض کرد؟ چرا بعضی‌ها از نقد می‌هراسند و بدین می‌اندیشند که اینان متعلق به کجایند و به کجا وابسته‌اند؟!


علم سیاست به رفتارشناسی این سیاستمداران توجه ویژه‌ای دارد و طی دو دهه اخیر با بهره‌گیری از  نمادشناسی و نشانه‌شناسی تلاش می‌کند بفهمد که چرا بعضی از سیاستمداران، دیگران را به خوب و بد یا خودی و غیرخودی تقسیم می‌کنند؟ چرا پاره‌ای از این سیاستمداران دوست دارند با افراد ضعیف‌تر از خود و بعضاً متملق کار کنند؟ چرا بعضی از آن‌ها از زبان تحقیرآمیز در مواجهه با دیگران بهره می‌برند؟


به‌طور کلی، وجود مجموعه‌ای از عقاید ثابت برای زندگی اجتماعی و سیاسی لازم است. داشتن تفکر و عقیده نیازمند عبور از غرائز و به‌کارگیری عقلانیت در شیوه زندگی است. اگر نخبگان کشوری از دوراندیشی و خرد برخوردار باشند، جامعه نیز از رشد و توانایی لازم برای زندگی بهتر بهره‌مند می‌شود. ناتوانی نخبگان سیاسی در بسط عقلانیت، نتایج جبران‌ناپذیری برای کشور به‌بار خواهد آورد. بنابراین پرنسیب یک سیاستمدار از میزان خردگرایی او در رفتارهای روزمره سیاسی و اجتماعی قابل استخراج است.


نبود میزانی از عقلانیت در رفتارهای سیاسی سبب می‌شود سیاستمداران، منتقدان و مخالفان را طرد و فردیت آن‌ها را منکوب نمایند و صرفاً پیوندهای گروهی آن‌ها را حدس بزنند. این نوع رفتار سیاستمدار به‌واقع مانع کار جمعی، مشترک و حزبی است.


به‌واسطه چنین فرهنگی، به‌جای تأثیر احزاب بر پویش سیاسی، افراد نقش احزاب را برعهده می‌گیرند و رویه‌ها و ساختارهای موجود را بر اساس منافع شخصی و مزاجی خود تغییر می‌دهند. تأثیر مزاج شخصی سبب می‌شود که ما غیرقابل پیش‌بینی و بی‌چارچوب در میدان سیاسی ظاهر شویم و به سطحی از بی‌اعتمادی سیاسی در جامعه دامن زنیم و خود را متعلق به همه مردم و ترکیبی از همه گرایش‌های سیاسی و فکری معرفی نماییم. در چنین میدان سیاسی، انسان‌ها ابزار می‌شوند و حرمت و کرامت آن‌ها زیر سئوال می‌رود. زیرا این وضعیت بستر لازم را برای گسترش ریا و تملق و چاپلوسی برای کسب فرصت‌ها و امکانات فراهم می‌سازد و شایسته‌‌سالاری و رقابت را از میان می‌برد.


می‌دانیم که در ایران افراد سال‌های طولانی در انتظار قدرت می‌نشینند و به‌غیر از کسب قدرت سیاسی و سمت و پست و شهرت، هیچ پرنسیب دیگری ندارند. نه پرواز پروانه‌ها آن‌ها را به زیبایی‌شناسی خلقت جلب می‌کند و نه هنر، علاقه به موسیقی، صنایع دستی و کوه‌های سر به فلک کشیده و نه رسیدگی به امور محرومان و ایتام و نه تدریس و مطالعه و تفکر برای آن‌ها جذابیتی دارد. چنین افرادی پس از کسب کرسی قدرت، فکر می‌کنند، خالق؛ فقط آن‌ها را برای حکم کردن آفریده است و صرفاً آن‌ها چنین شایستگی‌ای را دارند. از منظر اینان دیگران باید خاموش باشند و خرده‌ای نگیرند تا برای دهه‌ها در قدرت بمانند.


اگر ما معتقدیم که این بینش اشتباه است که هست، فکر می‌کنیم راه علاج آن، آموزش مداوم و انتقال فرهنگ مدنیت به مردم از طریق رسانه‌هاست. از این‌رو با نقد شیوه‌های رفتاری بعضی از بازیگران سیاسی در استان گیلان و لاهیجان و سیاهکل تلاش می‌کنیم قدرت تفکر، گفت‌وگو، سنجش، رقابت و تصمیم‌گیری را در جامعه مدنی تقویت کنیم؛ شاید بتوانیم گامی کوچک در ایجاد پرنسیب سیاسی در میان بازیگران سیاسی شهرمان برداریم. پس چرا بعضی‌ها دلواپس‌اند و از نقد دلسوزان، ملول؟!

۰۸ دی ۹۳ ، ۲۱:۰۳