دکتر مجید استوار

پایگاه اطلاع‌رسانی

دکتر مجید استوار

پایگاه اطلاع‌رسانی

دکتر مجید استوار

دکتری علوم سیاسی در گرایش جامعه شناسی سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران
مرکزی با معدل 18.29 طی دوره 1385 -89 و اخذ درجه عالی از رساله دکتری تحت عنوان
"نقش قدرت نمادین در پیروزی انقلاب اسلامی ایران" به استاد راهنمایی دکتر احمد نقیب زاده؛
- عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی رشت (از 1386 تا کنون)

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

نحبه


108 سال پیش، جامعه ایران با حکومتی آشفته، بی‌نظم و ناکارآمد روبه‌رو بود. به‌واقع جامعه نیز با جهل فزاینده نسبت به خود و جهان پیرامون، حال و روزی بهتر از حکومت نداشت. پس از شکست ایران در جنگ با روس، آن‌چه که سبب شد پاره‌ای از نخبگان حاکم قاجار به لزوم تغییر بنیادی در ایران اقدام نمایند، عقب‌افتادگی و ناکارآمدی حکومت قاجار در انجام اصلاحات لازم برای توسعه ایران بود.


ایران هنوز دستگاه منظم دیوانی و مدرن برای اخذ مالیات نداشت و با فروش مناصب حکومتی، ضمن کسب درآمد، فساد و بی‌نظمی را در ارکان حکومت و جامعه دامن می‌زد. شاه قاجار سال‌ها بود که با اصلاح شیوه حکمرانی مخالفت می‌کرد و با همراهی سنت‌گرایان، در انجام اصلاحات تردید داشت. حتی سفرهای فرنگی شاه که از سوی میرزا حسین خان سپهسالار برنامه‌ریزی شد، ره به جایی نبرد و دستگاه فکری ناصرالدین شاه، محدودیت قدرت پادشاه را برنمی‌تابید.


با مرگ شاه صاحب قران و آمدن شاه بیمار و خرافاتی، زمینه‌های اولیه برای تغییر فراهم شد. پس از سفرهای مظفرالدین شاه به فرنگ و ورود پاره‌ای از لوازم تجدد، نظیر دوربین، عینک، سینما، لباس و امثالهم به کشور و به‌کارگیری نخبگان سنتی در اداره کشور، معلوم شد که وارث جدید تخت طاوس نیز پا در جای پای شاه صاحب قران گذاشته و جز در بهره‌گیری بعضی لوازم تجدد ـ آن‌هم برای خواص ـ اجازه نوسازی به دستگاه دولت نمی‌دهد.


در چنین احوالی، مشروطه ایرانی در بدترین شرایط ممکن از نظر سطح آگاهی مردم و حکومت نسبت به تجدد وارد ایران شد. در ابتدا امیدهای زیادی در مردم آفرید و خیلی از توده‌ها فکر می‌کردند با آمدن مشروطه، نان و آب‌شان به‌راه است و دیگر نیازی به کار مداوم و تفکر و تلاش فزاینده ندارند. اگر بگوییم کمتر از پنج درصد جامعه از مشروطه درک درستی داشتند، به‌واقع ره به خطا نرفته‌ایم. همان‌ها نیز برانگیزاننده مردم و شکل‌گیری جنبش مشروطه در جامعه بودند.


ناآگاهی از مشروطه سبب شد که مشروطه در کوتاه مدت ناکامیاب شود و ایران از دستیابی به حکومتی کارآمد، متمرکز، قدرتمند، نوسازگرا و سازمان اداری منظم و درآمدزا و ارتشی مدرن باز بماند. پس از هرج و مرج داخلی و سقوط محمدعلی شاه و نشستن احمد شاه جوان و کوتاه نظر قاجار بر مسند حکومت، علی‌رغم مشی مشروطه‌خواهی، وی و نخبگان سیاسی نتوانستند خواستگاه‌های اصلی مشروطه را در شکل‌گیری حکومت قدرتمند و منظم تأمین نمایند.


با بی‌کفایتی شاه جوان و نخبگان سیاسی، سرزمین ایران با اعلام استقلال شمال و جنوب و غرب کشور از تهران تقریباً فرو پاشید و نخبگان حاکم چاره‌ای ندیدند که آرزوی دموکراسی پارلمانی را به کناری نهند و به فکر ایجاد حکومتی متمرکز و فردی با وی‍ژگی‌های نوسازگرایانه روی آورند و در چنین میدان سیاسی آشفته‌ای، رضا خان تنها نظامی‌ای بود که با همکاری نخبگان و روشنفکران جوان ایرانی توانست قدرت سیاسی لازم را برای تشکیل حکومت متمرکز در ایران به‌دست آورد.


با به قدرت رسیدن رضا شاه در ایران، پارلمان ایران چهره درخشان خود را از کف داد و وابستگان و مجیزگویان دولتی جای مدرس، مصدق، مشیرالدوله و بهار را گرفتند و دیگر در حافظه سیاسی ایرانیان، نامی از شجاعت و درایت نمایندگان پارلمان شنیده نمی‌شد و حکومت در دستان یک نفر بود و آن یک نفر نیز هرچه فرسوده‌تر می‌شد، به همان نسبت درجه سوء ظن و فرسودگی‌اش نیز افزایش می‌یافت و با قربانی کردن و کنار گذاشتن یاران همراهی چون تیمور تاش، فیروز، علی‌اکبر داور و فروغی، تنها او بود که در مصدر حکومت قرار گرفت و ایران را با جنگ جهانگیر دوم روبه‌رو ساخت.


بدون تردید جامعه ایران در ابتدای قرن بیستم ضعیف بود و از این‌رو در غیاب جامعه‌ای قدرتمند، مسئولیت تحول ساختاری برعهده نخبگان سیاسی قرار گرفت. رضا شاه از میانه سلطنتش اقدام به حذف نخبگان سیاسی مستقل کرد و در غیاب نخبگان پیشین، هرکس تملق بیشتری می‌کرد، به پست و مقام بالاتری می‌رسید. کم‌کم این رقابت ناسالم به صنعتی سودآور برای نخبگان ایرانی و به‌عنوان مانعی برای شکل‌گیری فهم مشترک و همدلی میان ایرانیان بدل شد.


این‌که ایرانیان بسیاری از امور خود را از منظر فراقانونی پیگیری می‌کنند و  معتقدند نهاد دولت، تنها نهاد قانونی حل و فصل منازعات و توزیع ثروت است، از ساختارهای فرهنگی‌ای سرچشمه می‌گیرد که با ویژگی‌های پدرسالاری (پاتریمونیالیسم) و عشیره‌ای در سطح حکومت و جامعه بازتولید می‌شود.

به‌رغم ورود تجدد و نمادهای آن به کشور و درآمد عظیم نفتی و تعامل فزاینده با جهان بین‌الملل طی یکصد سال اخیر، حاکمیت فرهنگ خودمحوری بر فرهنگ و سیاستمداران ایرانی سایه افکنده است و کسانی که خود را در زبان مقید به اخلاق، جامعه مدنی و دموکراسی و تواناترین فرد در خدمت به مردم معرفی می‌کنند، مبادی به آن نیستند و در نتیجه فرهنگ گفت‌وگو، تحمل رقیب، شایسته‌سالاری و رعایت پرنسیب سیاسی در میان سیاستمداران عمومی نمی‌شود.


• مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت

۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۷