«سمبلها» در مقابل «ایدهها»
در این جلسه قرار است در مورد «انقلاب سمبلیک» صحبت کنم؛ این مفهوم را از ترم گذشته با دانشجوهای «جامعهشناسی هنر» در مقطع دکترا شروع کردیم. دلیل اینکه این مفهوم برایم جذاب شد این بود که در سفری که به فرانسه در سال ۲۰۱۴ داشتم، دیدم درسهای پیر بوردیو که در کالج «دو فرانس» تدریس میشد چاپ شده است؛ دو کتاب به نام «مانه و انقلاب سمبلیک» و «دربارهی دولت» (این دو کتاب در سال ۲۰۱۳ به چاپ رسید). در این سفر هر دو کتاب را گرفتم، کتاب اول برایم مهمتر بود، این کتاب هنوز انعکاس انگلیسی ندارد و ترجمه نشده است.
هدف من از این مطالعه این است که اولاً مفهوم «انقلاب سمبلیک»، انقلاب استاتیک (Static) و انقلاب زیباشناسی را وارد حساسیتها کنم. ما نسل ایدهها هستیم و در زمان ما ایدهها و اعتقادات دارای بار زیادی بودند و وزن داشتند. هرچه از انقلاب میگذرد به نظر میرسد وزن اعتقادات و ایدهها کمتر میشود و چیزهای دیگر وزین و دارای اهمیت میشوند؛ این فرمها، رنگها، احساسات، سمبلها، نمادها و نشانهها هستند که در حال اهمیت یافتن هستند، شاید به ضرر و در مقابل ایدهها. به نظر میرسد احساسات در حال مطرح کردن خود در مقابل ایدهها هستند و شاید به همین دلیل است که در حوزه دینداری میبینیم که مداحان در برابر واعظان شکل میگیرند؛ گویا یک نیازی هست به رفتن و پیمودن راههای دیگری جز ایدهها و اعتقادات.