نمادهای شیعی و ذهنیت ایرانی
نمادهای ملی از درون نظام فرهنگی هر ملت سر برمیآورد. نظام ارزشی، دین، آیین و اسطوره بهعنوان بخشی از باورهای ملی، حاصل قرنها تلاش مادی و معنوی آدمیانی است که در مجموع سازنده روحیه ملی یک کشورند. نمادهای ایرانی در ذهنیت ایرانی نهفته است و وجه ممیزه اصلی ایرانیان با دیگر ملتها شاید همین ذهنیت بیش از حد نمادین ایرانی باشد. به تعبیر استاد باستانی پاریزی: "این تأثیر از آسمان شفاف و دشتهای بیکران گرفته تا شعر حافظ و مینیاتور رضا عباسی و خط میرعماد و پشتکار طلبه مدرسه چهار باغ و میهنپرستی رستم فرخزاد و عرفان خانقاه شیخ ابوسعید و قلیان نیپیچ قهوهخانههای اصفهان و وسواس کاسب بازار وکیل و همت چاهخویان و مقنیان یزد و تیماج صحافان تبریز و صبر و ثبات مردم قانع کرمان، همه دست به دست هم دادهاند و قرنها و هزارها سال در کار بودهاند تا امروز آدمی بهوجود آوردهاند که او را ایرانی میتوان خواند و از عراقی و هندی میتوان بازشناخت." (باستانی پاریزی، 1348، ص 14)
در واقع، محیط اجتماعی در تکوین روحیه و منش ایرانیان بهقدری مؤثر بوده است که هر ایرانی را تبدیل به نمادی از دنیای نمادین خویش کرده است. هریک از ما ساخته و پرداخته فرهنگ و تمدن چند هزار ساله این سرزمین هستیم و روحیات و قهرمانان مشترکی، شاکله ایرانیت ما را تشکیل داده است. بسیاری از باورهای مشترک نسل در نسل از طریق خانواده، همسالان و محیط اجتماعی به ما منتقل شده و ذهنیت نمادین ایرانی را ساخته است.
از این نظر دولتهایی که از نمادهای ریشهدار در ذهن و باور مردم برخوردار هستند، قدرتی فراگیر و مشروع دارند و اقبال دولتشان، شمع جمع محفل ملتها میشود. با نگاهی به گذشته پرعظمت ایران به ویژگیهای برجستهای برمیخوریم که مجموعاً ذهن تاریخی ایرانیان را تشکیل میدهد و پُربیراه نیست اگر بگوییم که در طول تاریخ حضوری پررنگ و نمادین داشتهاند. این ذهن تاریخی در طول حیات طولانی خویش بارها مورد تجربه و آزمون قرار گرفته است. نگاهی به جنبشها، اعتراضها و قیامهای ایرانیان در مقابله با بیگانگان، فرهنگ تهاجم و سکوت طولانی و پرمعنا در مقابل مصیبتها، همه و همه از ویژگیهای ذهن ایرانی است که در مردهریگ حوادث تاریخ، خود را به محک تجربه زده است. (زرینکوب، 1378، صص 15-9)
به نظر ما، ایران تحت تأثیر سه جهان نمادین بوده است: نخست، جهان نمادین ایران باستان، دوم، جهان نمادین اسلامی ـ شیعی و در نهایت، جهان نمادین تجدد و غربگرایانه که آخری ترکیب جدیدی از نمادها را در ذهنیت نمادین ایرانی وارد ساخته است.
در مورد ایران نظر ما این است که پس از ورود اسلام به ایران، ایرانیان با تأکید بر فرهنگ باستانی در حفظ زبان و فرهنگ ایرانی در کنار اسلام اهتمام ورزیدند و پارهای از عناصر باستانی در قالب اشراق و عرفان ایرانی تداوم پیدا کرد، اما با ورود تجدد، گسست بزرگی در ذهن ایرانی ایجاد و جدایی میان جهان نمادین ایران باستان و شیعی را پدید آورد. با وجود این، به لحاظ تاریخی از سویی میان جهان نمادین باستان و جهان نمادین اسلامی ـ شیعی همسویی برقرار بود و این گسست سبب نشد که این همسویی از اساس از میان رود و از سوی دیگر، تداوم نمادینِ ذهن ایرانی با وجود این سه جهان نمادین بهدور از هجمهها و زنگارهای تاریخی نبوده است و بسیاری از این عناصر تشکیلدهنده آن را دستخوش خرافات، ریا و سطحینگری کرده است.
راز بقای نمادها و اسطورههای ایرانی تا زمان حاضر، از قدرت تطبیق آنها با شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران حکایت میکند و به همین سبب بسیاری از آیینها، رسوم و نمادهای ایران باستان به دوره اسلامی منتقل شده است. ایرانیان تحت تأثیر اشراق به تلفیق آیینهای ایرانی و اسلامی ـ شیعی اقدام کرده و استمرار آن را تداوم بخشیدند.
یکی از آیینهای اسلامی که نزد ایرانیان از قدمتی باستانی برخوردار بود، آیینهای مربوط به تکریم شهدا در دوره اسلامی است. شواهد باستانشناسی از اهمیت سوگواری شهدا نزد ایرانیان حکایت دارد و نقاشیهای دیواری که در "پنجیکند" در سغد از خاک بیرون آورده شده، چگونگی مراسم سوگواری مرگ سیاوش را نشان میدهد. (هاناوی جونیور، 1379، ص 106)
بهواقع شهادت در سنت تاریخی ایران، از مظلومیت و عدالتخواهی ایرانیان خبر میدهد. مرگ سیاوش در عصر باستان بهعنوان واقعهای دردناک برای ایرانیان، سببساز جنگهای بسیاری میان ایرانیان و تورانیان شد. این موضوع میتواند یادآور شهادت امام حسین(ع) در تشیع و خونخواهی او توسط ایرانیان باشد.
در واقع، آمیختگی بین آیینهای مذهبی در دوران باستان و اسلام در تقویت ذهنیت مذهبی در میان ایرانیان مؤثر بود و جایگاه نمادهای شیعی را در ایران تقویت میکرد.
در چنین وضعیتی، کاربرد نمادها و ترویج آن در جامعه میتواند سببساز بیداری ذهنیت ایرانیانی شود که به لحاظ تاریخی تحت تأثیر جهان نمادین ایران باستان و اسلام بودهاند. این ذهن نمادین در سراسر تاریخ سیاسی خود از یک الگوی نمادین برای مواجهه شدن با قدرت برخوردار بوده و آیینهای شیعی، این الگو را برایش زنده نگاه میداشت. دوگانه انگاری و ضدیت شیعه با حاکمان غیرمشروع برآمده از اعتقاد آنها به حقانیتی است که از امامان معصوم ستانده شده بود و مواقعی که نمیتوانستند علیه حکومت ظالم قیام کنند، با توسل به این آیینها و عزاداریها نارضایتی خود را از وضع سیاسی اعلام میداشتند.
یکی از اولین حرکتهای نمادین در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، تشبیه شاه به یزید و ارتش شاه به سپاه یزید بود. امثال این شبیهسازیهای نمادین باعث میشد که مردم معترض در جریان تظاهرات خیابانی از شهامتی بیهمتا برخوردار شوند و خود را از یاران امام حسین(ع) تصور نمایند که با سپاه ظلم درحال جنگاند. نگاهی به مذاکره فرماندهان ارتش طی سه ماه پیش از وقوع انقلاب اسلامی گویای این واقعیت است که سربازان رژیم پهلوی در مقابل این نمادسازیها مستأصل و توان برخورد با تظاهرکنندگان را از دست داده بودند.
همین ابعاد نمادین در مخالفت امام خمینی(ره) با نمادهای رژیم پهلوی نیز کاملاً مشهود بود. وی بارها در سخنرانیهای خود از نمادهای عاشورا، امام حسین(ع) و کربلا در مبارزه با رژیم پهلوی استفاده کرد و اذهان ایرانیان را تحت تأثیر قرار داد. ابعاد نمادین این نبرد هنگامی گسترده میشود که مخالفان رژیم در برابر نمادهای شاهنشاهی از نمادهای اسلامی، مثل بیرق سهگوش سیاه، آیات قرآن و نظائر آن در اماکن عمومی استفاده میکردند.
در واقع ریشه این تحولات نمادین به اقدامات رژیم پهلوی در نوسازی ایران بازمیگشت که واکنش گروههای سنتی جامعه را درپی داشت. طی دهههای چهل و پنجاه شمسی، حکومت پهلوی با تأکید بر نمادهای باستانی و غربگرایانه برای عبور جامعه از صورتبندی سنتی و ماقبلِ سرمایهدارانه به صورتبندی مدرن و سرمایهدارانه، آسیبهای عمدهای به گروههای اجتماعی، فرهنگ و باورهای جامعه سنتی وارد کرد و واکنش بسیاری از علما و نیروهای مذهبی و سنتی را برانگیخت. در نتیجه تأکید رژیم پهلوی بر همسوسازی جهان نمادین ایران باستان و غرب، مخالفان رژیم، "ضد نمادی" ساختند که بر پایه سنت اسلامی ـ شیعی و فرهنگ دینی و حتی ملی، نمادهای اندیشه رقیب را به مبارزه فرامیخواند.
در واقع سنت و تجدد مقابل هم قرار گرفتند، سنتگرایان با تکیه بر اندیشه دینی و تاریخی ایرانیان به جنگ اندیشه مدرنیسم مطلقه و غربگرایانه متجددان شتافتند. در این کارزار همه چیز رنگ و بوی نمادین گرفت.
وجه نمادین نبرد بین اسلام و مدرنیسم در نوع چهرهها، لباس پوشیدن، زیستن و سخن گفتن انقلابی و حرکات بدنی تجلی مییافت که همه برآمده از فرهنگ انقلابی و سادهزیستی بود که روحانیان و روشنفکران دینی مبلغ آن بودند. رمزگان این نظام نمادین از خدامحوری، وجود خیر و شر، یعنی عدل و انصاف و مبارزه با ظلم، غرور ملی و انتظار موعود در فرهنگ ایرانی موجود بوده و هست که در واقع از عناصر مشترک فرهنگ ایرانیان باستان و ایرانیان عصر انقلاب بود. بنابراین نظام نمادین سنتگرایان اسلامی در ذهن تاریخی ایرانیان ریشه دوانیده بود و در آثار کلاسیک و ادبی همچون شاهنامه، مثنوی معنوی و اشعار حافظ و سعدی وجودی بارز داشت؛ عناصری که حکومت پهلوی کمتر به آن توجه کرد و رهبران انقلاب با پررنگ ساختن آن بهدنبال عظمت اسلام بودند. در واقع رژیم پهلوی با خوانشی جدید به تبیین ابعاد نمادین ایران باستان پرداخت و با تکیه بر فرّ و شکوه شاهنشاهی به همسویی تاریخی جهان نمادین ایران باستان و اسلام، وقعی ننهاد.
روی هم رفته، ذهن نمادین، موقعیت ویژهای در زندگی سیاسی و اجتماعی ایرانیان دارد. اعتقاد به وحدانیت، امامت، دفاع از مظلوم و انتظار موعود از عناصر نمادساز این ذهن تاریخی بوده است. به همین سبب نزد ایرانیان، نمادهایی چون بهمن، سیاوش و سوشیانت در ایران باستان، در عصر اسلامی در قامت شخصیتهایی چون امام علی(ع)، امام حسین(ع) و امام مهدی(عج) تداوم مییابد. این ذهنیت در طول تاریخ وجود داشته است، اما برای تأثیرگذاری نیازمند پیامبرانی نمادساز بود که با تکیه بر این میراث کهن، تحولی بزرگ پدید آورند.
از نظر ما هیأتهای تولیدکننده نماد، یعنی روشنفکران و روحانیان در دهه چهل و پنجاه شمسی با کاربست نمادها در میدان سیاسی، ذهنیت نمادین ایرانی را از آن خود ساختند و با کمترین خشونت فیزیکی، زمینههای پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم نمودند.
پهلویها با بیتوجهی به جهان نمادین اسلامی ـ شیعی و تأکید بر جهان نمادین تجدد و ایران باستان در تقویت زبان تولیدکنندگان نمادهای اسلامی و بسیج سیاسی علیه خود نقش مهمی داشتند و یکی از عوامل شتابدهنده انقلاب اسلامی در میدان سیاسی بودند.
منابع:
1- باستانی پاریزی (1348). سخنرانیهای نخستین کنگره تاریخ در ایران، تهران: وزارت فرهنگ و هنر.
2- زرینکوب، عبدالحسین. (1378). روزگاران: تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی، تهران: سخن، چاپ اول.
3- هاناوی، جونیور. ویلیام ل (1379). "نماد پردازی در پوسترهای انقلاب ایران"، در باری روزن، انقلاب ایران: ایدئولوژی و نماد پردازی، ترجمه سیاوش مریدی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران، چاپ اول.
• استاد علوم سیاسی
•• ماهنامه همشهری ماه، شماره 125، آبان 1393