دکتر مجید استوار

پایگاه اطلاع‌رسانی

دکتر مجید استوار

پایگاه اطلاع‌رسانی

دکتر مجید استوار

دکتری علوم سیاسی در گرایش جامعه شناسی سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران
مرکزی با معدل 18.29 طی دوره 1385 -89 و اخذ درجه عالی از رساله دکتری تحت عنوان
"نقش قدرت نمادین در پیروزی انقلاب اسلامی ایران" به استاد راهنمایی دکتر احمد نقیب زاده؛
- عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی رشت (از 1386 تا کنون)

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۰ ثبت شده است

 انرژی آدمی وصف ناشدنی ست. یکی از موجوداتی که اگر ارادۀ خویش را به کار گیرد توانی مثال نازدنی در اختیار خواهد داشت همین موجود دو پاست. آرزوها و آرمانهای او نیز تمامی ندارد و هر لحظه در پی چیزی روان است؛ اعم از مادیات و معنویات.

بسته به ذهن او می توان انتظاری از آن داشت. تاجر در پی سود بیشتر، عالم در پی دانش فزونتر و عاشق نیز در پی کام بیشتر. هر کدام در آرزوی رسیدن به کمال خود از منظر دریچۀ نگاه دنیای خویش روانند و روزگار می گذرانند. کمتر آدمیانی یافت می شوند که لحاف زمانه را به کناری زنند و بیرون از آن را نظری افکنند. کثیری از آدمیان؛ درونِ جهانِ ساخت یافتۀ ذهنیات خود می زینند و عینیات خود را با اتکاء به آن بر می سازنند. یکی از مهمترین ویژگی های این آدمها فکر نکردن و با تخفیف، کمتر فکر کردن است. فکر کردن به امور فکر ناشدنی بسی سخت و ناگوار است که ما از آن فرار می کنیم و بسیاری از این اعمالِ سخت را به دیگرانی اندک می سپاریم. اگر اندک کثیری از آدمها اندکی بیشتر از کثیری دیگر می اندیشیدند در دنیا چه اتفاقی می افتاد و اگر ایرانیان نیز اینچنین بودند ما با چه وضعیت متفاوتی روبرو بودیم؟

 فکر می کنم عقل از قدرت بیشتری در مدیریت زندگی برخوردار می شد و ما توان ادارۀ بهتر خود را داشتیم و در بهترین حالت آن را به دیگران واگذار نمی کردیم. اگرچه همین کار را نیز نمی کنیم و طلب زندگی بهتر را از خرافه می طلبیم. با این حال؛ عقل گرای محض نیستم و معتقدم که بسیاری از امور از ارادۀ آدمی خارج است و حوادث بسیاری زندگی او را رقم می زند. در چنین وضعی تنها بکارگیری خِرد در حوادث ناپیدای روزگار است که می تواند از یک کنشگر، کنشگری فعال و بازیگر بسازد. در این صورت اگر با خِرد و تلاش افزون به مقصود نرسیدیم و حوادث روزگار بر ما فائق آمد از بازیگری روزگار ملالی نیست. 

۳ نظر ۱۰ شهریور ۹۰ ، ۲۰:۴۷

 

آنچه که طی چند ماه گذشته منطقۀ خاورمیانه را با بحران اعتراض عمومی علیۀ حکومت ها روبرو ساخته است در حوزۀ تعاریف کلاسیک انقلاب ها قابل سنجش نیست. ترکیبی از روشهای انقلابی و اصلاحی از مشخصه های این اعتراض هاست. وقایعی که در زمانی غیر قابل پیش بینی و در اوج اقتدار فیزیکی دولت ها رخ داده است؛ از این حیث اهمیت دارد که این جنبش های اعتراضی در سریعترین زمان ممکن و بدون رهبرانی بزرگ شکل می گیرد. جالب آنکه در کشورهایی نظیر تونس ، مصر و یمن ساختارهای حاکم تا حدودی حفظ می شود و حتی بخشی از نخبگان حاکم در زمینۀ تغییر وضعیت حاکم نقشی اساسی دارند.

به نظر می رسد یک وجه مشترک در تمامی این جنبش ها، احساس تحقیر عمومی و پوچی جمعی مردمی است که بواسطۀ عملکرد توهین آمیز دولت ها تعمیق یافته است. در چنین احساس عمومی اولین چیزی که فرو می پاشد سمبلهای برساختۀ رژیم هاست که توان ماندن ندارند.

 این وضعیت در انقلاب سال 57 شمسی ایران نیز وجود داشت. سرعت اعتراض های عمومی علیۀ رژیم پهلوی سبب شد که شاه در پاییز آن سال دیدارهایی را با بعضی از جامعه شناسان و مشاوران منتقد در خصوص تحولات غیرقابل پیش بینی ایران برگزار نماید و از چرایی مخالفت ها با رژیم و شخص خود بپرسد. شاه علی رغم وجود دستگاه های امنیتی قدرتمند و قدرت فیزیکی قابل اتکاء نتوانست از روند تحولات ایران فهمی حاصل کند.

تغییرات حاصل از اصلاحات ارضی و افزایش مهاجرت به شهرهای ایران، تقاضا های جدیدی ایجاد کرد که بازگشت به گذشته و سنت تنها راه فرار از این وضعیت پوچی برآمده از روند نوسازی به سبک غرب بود. در واقع رژیم پهلوی با بی توجهی به تقاضاهای جدید به شکل گیری دنیای نمادین جدید با بازگشت به گذشتۀ ناب اسلامی کمک فراوانی نمود. تلاش نظری برای برساختن این گذشتۀ ناب توسط روشنفکران و روحانیانی صورت گرفت که در حاشیه قدرت حاکم؛ فضای نمادین جدیدی را برای در اختیار گرفتن قدرت حاکم مهیا کردند.

در نمایی دیگر، در حال حاضر کثیری از مردم در فقر نگه داشتۀ خاورمیانه علاوه بر مشاهدۀ زندگی متفاوت دیگر سرزمین ها، زمانی که طی چندین سال با توهین ها و دروغ های رهبران دیکتاتور در خصوص وجود بهترین زندگی و بهشت برین در کشور خود روبرو می شوند تحمل از کف می دهند و به هر بهانه ای به همۀ آنچه که نمادهای رژیم را تشکیل می دهد حمله می برند. به سبب جوانی جمعیت و تنوع تقاضاهای جدید؛ این جنبش ها از شبکه های ارتباطی و میدان سیاسی و اجتماعی متفاوتی برخوردارند که نیاز به رهبرانی مشخص و از پیش تعیین شده ندارند و در زمانهای مقرر رهبران خود را باز می یابند و یا بر می سازنند.

در چنین وضعیتی اتکاء به قدرت فیزیکی و تهدید به نابودی همۀ مخالفان و رجز خوانی های رایج توسط حاکمان تنها بادکنکهایی هستند که به هوا فرستاده می شوند و با اندک بادی محو می شوند. تلاش برای بازسازی و اصلاح سیاسی و اقتصادی و برساختن سمبلهای مشروع جدید از مهم ترین اقداماتی است که چنین حکومت های در منطقه برای بقاء ناچار به بکارگیری آن هستند که بی توجهی به آن تنها فرصت های لازم برای ساختن گفتمان جدیدی را در حاشیه در اختیار مخالفان قرار می دهد و در زمانی غیرقابل پیش بینی همه را مات و مبهوت می سازد.

۲ نظر ۰۷ شهریور ۹۰ ، ۱۳:۴۰