دکتر مجید استوار

پایگاه اطلاع‌رسانی

دکتر مجید استوار

پایگاه اطلاع‌رسانی

دکتر مجید استوار

دکتری علوم سیاسی در گرایش جامعه شناسی سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران
مرکزی با معدل 18.29 طی دوره 1385 -89 و اخذ درجه عالی از رساله دکتری تحت عنوان
"نقش قدرت نمادین در پیروزی انقلاب اسلامی ایران" به استاد راهنمایی دکتر احمد نقیب زاده؛
- عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی رشت (از 1386 تا کنون)

طی یک هفته در ماه شهریور از سوی دانشگاه آزاد اسلامی در یک کنفرانس بین المللی به همراه دوستم دکتر محمد پزشکی شرکت کردم. برای نخستین بار بود که در یک کنفرانس بین المللی حضور داشتم. به لحاظ علمی و پیشرفت تحصیلی انگیزه های زیادی  در من تقویت شد تا در رشته تحصیلی ام با تمرکز و قدرت بیشتری کار کنم. استادان و صاحبنظران زیادی را ملاقات کردیم و در خصوص سیستم های سیاسی و قضایی کشورهای متبوعشان سئولاتی را مطرح نمودیم که در افزایش شناخت ما بسیار موثر واقع شد. به غیر از اینها این سفر سبب تقویت مکالمه انگلیسی در من و آشنایی با فرهنگ گرجستان نیز شد. فرهنگی که درعرصه عمومی زندگی ایرانیان کمتر دیده می شود. نوعی آرامش و دم غنیمت شمردن.

تفلیس پایتخت گرجستان، شهری کوهستانی و نزدیک به آب و هوای شمال خودمان برای استراحت و گشت و گذار جای بدی نیست. اگر کسانی فرصت داشتند می توانند تجربه کنند. گرچه پرواز از ایران به استانبول و سپس به تفلیس مسافت را طولانی و خسته کننده می کند اما به تجربه اش می ارزد.

   از دانشگاه آزاد اسلامی تشکر و سپاس ویژه ای دارم که فلوشیپ هایی  برای افزایش توانایی ها و آگاهی های دانشجویان مقاطع دکتری طراحی کرده است. دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی در این مقوله پیشتاز است و شایسته تقدیر و احترام. نوع امکانات و احترامی که به دانشجویان دکتری در این سفرها ابراز می کنند نشان دهنده تلاش کسانی است که بی دغدغه در جهت رشد دانشجویان این دانشگاه تلاش می نمایند. این گونه مبادلات علمی قطعا خروجی های موثری برای آینده علمی این کشور به ارمغان می آورد.خاطرات و تجربه های جالبی از سفر دارم که در فرصت مناسب آنها را برای خوانندگان بیان می کنم.

۳۰ شهریور ۸۹ ، ۱۱:۰۱

۱۴ مرداد ۱۲۸۵ شمسی روز مهمی در تاریخ ایران زمین است. روزی که فرمان مشروطه، با فشار  پاره ایی از نخبگان حاکم، روحانیان و روشنفکران ایرانی از سوی شاه مظفر امضاء شد و عدالتخانه سر آغاز شکل گیری مجلسی شد که می خواست استبداد را مقید نماید و هرج و مرج و آشفتگی و بی برنامگی را با قانون و اراده عمومی حل و فصل کند.اکنون ۱۰۴ سال گذشت و ایرانیان در این مدت، پرفراز و نشیب ترین زندگی اجتماعی و سیاسی را از سر گذراندند.

درک تاریخ ایران معاصر بدون بازخوانی تاریخ یکصد سال گذشته امکان پذیر نیست. ما هنوز نیازمند بازاندیشی در خصوص مفاهیم اندیشه سیاسی در ایران هستیم. در این سده، جنبش مشروطه، جنبش ملی مصدق و انقلاب اسلامی ایران را تجربه کردیم و در این کوششها و پویشها روح ایرانی روحی ناآرام و پردغدغه بود. در نظر داریم این فرآیندهای تاریخی را از منظری جدید مورد واکاوی قرار دهیم. نخستین این تلاش ها چاپ مطلبی در روزنامه تهران امروز است که می توانید آنرا در  اینجا مطالعه نمایید.

۱ نظر ۱۶ مرداد ۸۹ ، ۱۰:۰۶

در چند ماه گذشته که مشغول مطالعه و نوشتن هستم٬مطالب بسیار عبرت آموز از روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران خواندم. بیش از ۲۰ کتاب خواندنی درباره خاطرات مسئولان سیاسی ایرانی و خارجی در خصوص مشی حکومت پهلوی مورد بررسی قرار گرفت.خاطرات هایزر٬ شوکراس٬آنتونی پارسونز٬سولیوان٬پرویز راجی٬برژینسکی٬مینو صمیمی٬اشرف٬شمس٬نراقی و کتابهای ماروین زونیس و بسیاری دیگر نمونه هایی از زوایای پنهان و تاریک سیاست و زندگی در عصر پهلویست که دوستداران تاریخ تحولات ایران و حتی هر ایرانی علاقه مند به ایران بایستی آنها را بخواند.

نتایج بسیاری از این مطالعات نصیبم شد که نوشتن و گفتن آنرا "این زمان بگذار تا وقت دگر"! امیدوارم با بررسی اسناد آزاد شده وزارت خارجه انگلیس (که توسط جناب آقای دکتر مجید تفرشی هر ساله رویت و در حد مقدورات منتشر می گردد) و ترکیب آن با مجموعه مطالعات دیگرم بتوانم تحلیل واقع بینانه ایی از فرجام رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۷ شمسی ارایه دهم.

در هر صورت امروز ۲۹ خرداد سالروز وفات یکی از مهم ترین روشنفکران دینی این دیار دکتر علی شریعتی است.فردی که با ارایه تفسیری سمبولیک و شیعی از نمادهای دینی٬تز بازگشت به خویشتن و بومی گرایی را در دهه ۵۰ شمسی مطرح ساخت و با ارایه نمادهایی چون ابوذر٬شیعه علوی٬شهادت و فداکاری زمینه ساز نبردی سمبولیک در جامعه ایران شد. در این میان مشروح ترین حاملان این تفاسیر برای جامعه دینی ایران روحانیون بودند و در پیوندی تاریخی با روشنفکران مذهبی به مهم ترین عامل تغییر در جامعه مبدل شدند.

۳ نظر ۲۹ خرداد ۸۹ ، ۱۴:۱۴

مجله مهر نامه که سومین شماره آن به دست دستگاه عظیم گوتنبرگ به زیور چاپ در آمده است٬مطالب خوب و اندیشمندانه ایی را در حوزه علوم انسانی منتشر می سازد.

من علی رغم آنکه پیگیر جدی کتابها و اندیشه های سید جواد طباطبایی هستم و روش کار و دقت فکرشان را می ستایم نمی توانم دلخوری خویش از مشی استاد محترم در تهاجم به دیگر اندیشمندان را نادیده بگیرم.البته از نقد عریان کسانی که نابجا بر کرسی خرد نشسته اند و جاهلانه حکم دانایی صادر می نمایند هیچ زنگاری به دل و ذهن نمی گیرم،اما به نظرم در نقد روبهان عرصه فلسفه و اندیشه و روشنفکری دینی تندروی می شود.نقدهای سالهای گذشته بر سروش مشتی از خروار است که به نظرم سلاح نقدشان بس ناجوانمردانه سرد و سنگین بود.

مطالب ایشان در چند شماره مهرنامه خواندنی است و هم چنین نقدشان بر تارک افاضل علوم سیاسی.  در عین حال فراموش نکنیم هستند بسیار کسانی که در عرصه علوم سیاسی کار می کنند و متاعی نمی برند!

۲۵ خرداد ۸۹ ، ۰۸:۴۴

یکسال از تولد وبلاگم می گذرد. در این مدت به دلایل متعدد کمتر نوشتم و در حد بضاعت خود سعی کردم با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنم.هرچند که می شد خیلی بهتر از این نوشت و سخن گفت.  نوشتن و گفتن خود هنری است که اگر ریشه کند و پا بگیرد دنیایی را با خود همراه می سازد و همه را مفتون و اسیر زیبایی های خویش می نماید. به نظرم در صورتی می توان به قدرت کلام رسید که آنرا با خلاقیت همراه ساخت و با سرمایه های اجتماعی و فرهنگی و نمادین ترکیب کرد.همین سرمایه ها است که کلام را پر نفوذ می سازد و سبب سلطه مشروع می شود.بدون دست یابی به این سرمایه های لازم هیچ گاه نمی توان از مشروعیت مستمر سخن گفت. مطهری نیز صاحب این سرمایه ها بود و کلامی قدرتمند داشت.

بدین ترتیب در توصیف مفهوم قدرت٬ عالی ترین نوع آن قدرت سمبولیک است و زمانی که صاحب این قدرت شدی کلامت بدون آنکه بدانی و بدانند صاحب نفوذ می گردد و مشروع می شوی. زمانی که کلام یک فیلسوف٬سیاستمدار٬قهرمان ورزشی و .... به راحتی از سوی مخاطب پذیرفته می شود تنها به دلیل وجود قدرت نمادین در وجود این افراد هست.در عالم سیاسی این نوع قدرت از سویی سبب وحدت سیاسی و یکپارچگی ملی می گردد و رهبرانی که از این ویژگی برخوردارند به سادگی کلامشان از سوی توده ها پذیرفته می شود و از سوی دیگر  توان بسیج کنندگی شگرفی دارد.   

ضمن گرامیداشت  آیت ا.. مطهری٬روز معلم و استاد بر همه عزیزان تبریک باد.

۴ نظر ۱۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۰:۰۲

این مطلب در وبلاگ دوست عزیزم امیر دبیری مهر نوشته شده که نظر به اهمیت و زیبایی عناصر وجودی انسانیت در آن عینا برایتان نقل می کنم.این هم عیدی شما.

بسیاری از مردم کتاب "شاهزاده کوچولو " اثر اگزوپری " را می شناسند. اما شاید همه ندانند که او خلبان جنگی بود و با نازیها جنگید وکشته شد . قبل از شروع جنگ جهانی دوم اگزوپری در اسپانیا با دیکتاتوری فرانکو می جنگید . او تجربه های حیرت آو خود را در مجموعه ا ی به نام لبخند گرد آوری کرده است .

در یکی از خاطراتش می نویسد که او را اسیر کردند و به زندان انداختند او که از روی رفتارهای خشونت آمیز نگهبانها حدس زده بود که روز بعد اعدامش خواهند کرد مینویسد :" مطمئن بودم که مرا اعدام خواهند کرد به همین دلیل بشدت نگران بودم . جیبهایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا کنم که از زیر دست آنها که حسابی لباسهایم را گشته بودند در رفته باشد یکی پیدا کردم وبا دست های لرزان آن را به لبهایم گذاشتم ولی کبریت نداشتم . از میان نرده ها به زندانبانم نگاه کردم . او حتی نگاهی هم به من نینداخت درست مانند یک مجسمه آنجا ایستاده بود . فریاد زدم "هی رفیق کبریت داری؟ " به من نگاه کرد شانه هایش را بالا انداخت وبه طرفم آمد . نزدیک تر که آمد و کبریتش را روشن کرد بی اختیار نگاهش به نگاه من دوخته شد .لبخند زدم ونمی دانم چرا؟ شاید از شدت اضطراب، شاید به خاطر این که خیلی به او نزدیک بودم و نمی توانستم لبخند نزنم . در هر حال لبخند زدم وانگار نوری فاصله بین دلهای ما را پر کرد میدانستم که او به هیچ وجه چنین چیزی را نمیخواهد ....ولی گرمای لبخند من از میله ها گذشت وبه او رسید و روی لبهای او هم لبخند شکفت . سیگارم را روشن کرد ولی نرفت و همانجا ایستاد مستقیم در چشمهایم نگاه کرد و لبخند زد من حالا با علم به اینکه او نه یک نگهبان زندان که یک انسان است به او لبخند زدم نگاه او حال و هوای دیگری پیدا کرده بود .

پرسید: " بچه داری؟ " با دستهای لرزان کیف پولم را بیرون آوردم وعکس اعضای خانواده ام را به او نشان دادم وگفتم :" اره ایناهاش " او هم عکس بچه هایش را به من نشان داد ودرباره نقشه ها و آرزوهایی که برای آنها داشت برایم صحبت کرد. اشک به چشمهایم هجوم آورد . گفتم که می ترسم دیگر هرگز خانواده ام را نبینم.. دیگر نبینم که بچه هایم چطور بزرگ می شوند . چشم های او هم پر از اشک شدند. ناگهان بی آنکه که حرفی بزند . قفل در سلول مرا باز کرد ومرا بیرون برد. بعد هم مرا بیرون زندان و جاده پشتی آن که به شهر منتهی می شد هدایت کرد نزدیک شهر که رسیدیم تنهایم گذاشت و برگشت بی آنکه کلمه ای حرف بزند. داستان اگزوپری داستان لحظه جادویی پیوند دو روح است آدمی به هنگام عاشق شدن ونگاه کردن به یک نوزاد این پیوند روحانی را احساس می کند. وقتی کودکی را می بینیم چرا لبخند می زنیم؟ چون انسان را پیش روی خود می بینیم که هیچ یک از لایه هایی را که نام بردیم روی من طبیعی خود نکشیده است و با هم وجود خود و بی هیچ شائبه ای به ما لبخند می زند و آن روح کودکانه درون ماست که در واقع به لبخند او پاسخ میدهد.
۱ نظر ۱۶ فروردين ۸۹ ، ۰۸:۴۶

دانشجویان عزیز علوم سیاسی که درس تحولات سیاسی اجتماعی ایران(۲ )و اندیشه سیاسی در قرن ۲۰ و ارتش و سیاست را با من در پایان ترم آزمون دارند توجه فرمایند که از ۵ پرسش می توانند به ۴ مورد آن پاسخ دهند.

سئوالات نیز عمدتا تحلیلی و در چارچوب مباحث مطرح در کلاس می باشد.

درباره درس تحولات -دانشجویان محترم دقت فرمایند که  کتاب "ایران بین دو انقلاب"  و نظریه های مطرح شده در خصوص  وقوع انقلاب اسلامی و دیگر مطالب که در کلاس گفته شد خوانده شود. کتاب را نیز به صورت تحلیلی و کلی مطالعه نمایید. سعی کنید بطور مختصر و موجز به پرسشها پاسخ دهید و از نوشتن مطالب غیر مرتبط پرهیز نمایید.

موفقیت شما را در همه عرصه های دانش و کار و زندگی  خواستارم.   آینده نگر و سربلند و پیروز باشید.

۱ نظر ۲۲ دی ۸۸ ، ۱۲:۲۹

حیران و پران.هرآنچه که فکر می کنی دود می شود و به هوا می رود!

این ویژگی دوران جدید است که ما آدمیان با فاصله از عصر سنت گرفتارش شده ایم.

از "ماکیاول" که سالها پیش، بخت و شانس در زندگی انسان را بسیار مهم تر از محاسبات عقلانی دید تا به امروز که قهرمانان رمانهای "کارل دورنمات" نویسنده مشهور رمانهای پلیسی و جنایی  با شانس و اتفاق مسیر زندگی هایشان عوض می شود، سالها می گذرد و هر آنچه را که فکر می کنیم می بینیم و نمی بینیم،می اندیشیم و نمی اندیشیم ،هستیم و نیستیم و می دانیم و در حقیقت نمی دانیم.چه کنیم از این روزگار حیرانی و پرانی!

این راز زندگی به اصطلاح مدرن است که همیشه می تونی همه چیز را بر زمین بزنی و از نو بسازی. کسانی که فکر می کنن تغییر و تحولات و دگرگونی ها ی آنی همیشه خوب نیست و باید سنتهای کهن را پاسداشت اول با دنیای مدرن کنار بیان که لازمه زندگی در آن تغییرات آنی و غیر قابل پیش بینی است.همه ما زنجیر وار به هم مرتبطیم و بر هم تاثیر گذار. یک حادثه،یک اختراع،یک بحران،یک تصمیم و یک دیوانگی در هر کجای عالم که باشه همه  می تونه بر دنیا اثر گذار باشه.با این حال چگونه می تونیم از سیطره دنیای جدید به دور باشیم.این طبیعت زندگی ماست که نمی تونیم از آن فرار کنیم.

ایرانیان نیز از این دنیای جدید بی نصیب نماندند و هویتی چند گانه یافتند و با سه گونه عناصر نمادین در زندگانی خود در نبرد و تعامل و حیاتند،سه دنیایی که ایرانیت،اسلامیت وتجدد میراث تاریخ چند هزارساله اش بود.حالا می فهمیم که مارکس سالها پیش گفت که ما به دنبال تغییر جهان آمده ایم،و هر آنچه که تاکنون فیلسوفان کرده اند از اساس بیهوده بود. او نیزمی خواست تاریخ را بر اساس سلیقه خود بسازد،پس چه کنیم با این سلیقه ها و این حیرانی و پرانی انسان جدید!

 

۱۹ دی ۸۸ ، ۱۲:۵۳

ضمن تبریک عید غدیر به همه دوستان و دانشجویان ُ روز ۱۶ آذر نماد مبارزه دانشجویان  با ستم های رژیم پهلویُ  گرامی می داریم و به همه دانشجویان عزیز و فهیم تبریک می گوییم.

۱۶ آذر ۸۸ ، ۰۸:۰۰

 

مدتی این مثنوی تاخیر شد

مدتی است که مشغول مطالعه و کار بر روی تزم هستم.وسواس زیاد نیز باعث طولانی شدن آن شده است.با این وجود لذت مطالعه آنقدر زیاد است که سختی کار را می زداید.

چندی پیش بخشهایی از کتاب سیاستنامه اثر خواجه نظام الملک طوسی را خواندم.کتابی در خور تامل است در باب حکومت داری و تدبیر و از همه مهمتر اندیشه سیاسی.

وی در توصییه ایی به سلطان ملکشاه می گوید:

"چون روزگار نیک فراز آید و زمانه ی بیمار بگردد، نشانش آن باشد که پادشاه نیک دیدار آید و مفسدان را کم کردن گیرد و رای هایش صواب افتد و وزیر و پیشکارانش نیک باشند و اصییل و هر کاری به اهل فرمایند و دو شغل یک مرد را نفرمایند و یک شغل دو مرد را نفرمایند و بد مذهبان را ضعیف کنند و پاک مذهبان را بر کشند و ظالمان را دست کوتاه کنند و بر راه های ایمن دارند و از پادشاه،لشکر و رعیت ترسنده باشند و بی فضلان و بی اصلان را عمل نفرمایند و کودکان را بر نکشند و تدبیر با پیران و داناان کنند و سپهسالاری  به پیران کارکرده دهند،نه به جوانان نو خواسته،مرد را به هنر خریداری کنند،نه به زر.دین را به دنیا نفروشند،همه کارها به قاعده خویش باز برند و مرتبت هر کس را بر اندازه او دیدار کنند تا کارهای دینی و دنیاوی بر نظام بود و هرکس را بر اندازه کفایت او عملی باشد و هر چه به خلاف این رود،پادشاه رخصت ندهد و کمابیش کارها را به ترازوی عدل و شمشیر سیاست راست گرداند."(سیاستنامه،به کوشش عباس اقبال،۲۴۱ ).

 

۱ نظر ۱۴ آذر ۸۸ ، ۰۹:۱۳