دکتر مجید استوار

پایگاه اطلاع‌رسانی

دکتر مجید استوار

پایگاه اطلاع‌رسانی

دکتر مجید استوار

دکتری علوم سیاسی در گرایش جامعه شناسی سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران
مرکزی با معدل 18.29 طی دوره 1385 -89 و اخذ درجه عالی از رساله دکتری تحت عنوان
"نقش قدرت نمادین در پیروزی انقلاب اسلامی ایران" به استاد راهنمایی دکتر احمد نقیب زاده؛
- عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی رشت (از 1386 تا کنون)

امروز هفتۀ اول مهر به دانشگاه رفتم تا سال تحصیلی جدید را با دانشجویان همراه شوم، اما دریغ از حضور حتی یک دانشجو. نتیجۀ اخلاقی اینکه باید بر سنت حسنۀ عدم حضور در هفتۀ نخست بر سر کلاسها پایبند بود تا اینچنین مسافت طولانی تهران تا رشت در زیر باران عاشق که این روزها دیگر خیلی عاشق شده سبب ملال خاطر نشود. با این همه احساس زیبایی از خاطرات کودکی و نوجوانی در ذهنم درخشش گرفت و به نتیجۀ اخلاقی دیگری رسیدم و آن سرعت بزرگ شدن آدمها و اندک بودن فرصتها و انبوه آرزوها و خواسته هاست که به مانند آب روان در حال گذر است. پس دم غنیمت شمریم و اکنون را دریابیم.

۴ نظر ۰۶ مهر ۹۰ ، ۲۱:۰۱

مهر زیبا رسید و مرا با یاد زیبایی ها و برگهای زرد رنگش مست و دیوانه و شاید عاشق کرد. نه از آن روی که فصل خزان و ریزش است بلکه از آن روی که فصل آغاز علم و دانش و شبهای سکوت و فکر و از آن همه مهم تر فصل باران است. گفته اند وقتی باران می بارد، یا یا باید مست بود، یا دیوانه و یا عاشق. از این میان من نه مست بودم و نه دیوانه ولی عشق را می فهمم. باران پاییزی نخست مرا به یاد خدای زایندۀ عشق می اندازد و قدرت توانایش. گشایش مدارس به یاد جلد گرفتن کتابهای مدرسه و عصر کودکی و شبهای پاییزی نیز خاطرۀ کتابهای نخوانده و چای نوشیدن را به ذهنم متبادر می سازد.

از آن مهم تر خودم هم متولد ماه مهرم و این دوست داشتن فزونی می گیرد.

به همۀ آغازگران عرصۀ علم و دانش مهر زیبا را تبریک می گویم.

۱ نظر ۰۴ مهر ۹۰ ، ۲۱:۲۰

 انرژی آدمی وصف ناشدنی ست. یکی از موجوداتی که اگر ارادۀ خویش را به کار گیرد توانی مثال نازدنی در اختیار خواهد داشت همین موجود دو پاست. آرزوها و آرمانهای او نیز تمامی ندارد و هر لحظه در پی چیزی روان است؛ اعم از مادیات و معنویات.

بسته به ذهن او می توان انتظاری از آن داشت. تاجر در پی سود بیشتر، عالم در پی دانش فزونتر و عاشق نیز در پی کام بیشتر. هر کدام در آرزوی رسیدن به کمال خود از منظر دریچۀ نگاه دنیای خویش روانند و روزگار می گذرانند. کمتر آدمیانی یافت می شوند که لحاف زمانه را به کناری زنند و بیرون از آن را نظری افکنند. کثیری از آدمیان؛ درونِ جهانِ ساخت یافتۀ ذهنیات خود می زینند و عینیات خود را با اتکاء به آن بر می سازنند. یکی از مهمترین ویژگی های این آدمها فکر نکردن و با تخفیف، کمتر فکر کردن است. فکر کردن به امور فکر ناشدنی بسی سخت و ناگوار است که ما از آن فرار می کنیم و بسیاری از این اعمالِ سخت را به دیگرانی اندک می سپاریم. اگر اندک کثیری از آدمها اندکی بیشتر از کثیری دیگر می اندیشیدند در دنیا چه اتفاقی می افتاد و اگر ایرانیان نیز اینچنین بودند ما با چه وضعیت متفاوتی روبرو بودیم؟

 فکر می کنم عقل از قدرت بیشتری در مدیریت زندگی برخوردار می شد و ما توان ادارۀ بهتر خود را داشتیم و در بهترین حالت آن را به دیگران واگذار نمی کردیم. اگرچه همین کار را نیز نمی کنیم و طلب زندگی بهتر را از خرافه می طلبیم. با این حال؛ عقل گرای محض نیستم و معتقدم که بسیاری از امور از ارادۀ آدمی خارج است و حوادث بسیاری زندگی او را رقم می زند. در چنین وضعی تنها بکارگیری خِرد در حوادث ناپیدای روزگار است که می تواند از یک کنشگر، کنشگری فعال و بازیگر بسازد. در این صورت اگر با خِرد و تلاش افزون به مقصود نرسیدیم و حوادث روزگار بر ما فائق آمد از بازیگری روزگار ملالی نیست. 

۳ نظر ۱۰ شهریور ۹۰ ، ۲۰:۴۷

 

آنچه که طی چند ماه گذشته منطقۀ خاورمیانه را با بحران اعتراض عمومی علیۀ حکومت ها روبرو ساخته است در حوزۀ تعاریف کلاسیک انقلاب ها قابل سنجش نیست. ترکیبی از روشهای انقلابی و اصلاحی از مشخصه های این اعتراض هاست. وقایعی که در زمانی غیر قابل پیش بینی و در اوج اقتدار فیزیکی دولت ها رخ داده است؛ از این حیث اهمیت دارد که این جنبش های اعتراضی در سریعترین زمان ممکن و بدون رهبرانی بزرگ شکل می گیرد. جالب آنکه در کشورهایی نظیر تونس ، مصر و یمن ساختارهای حاکم تا حدودی حفظ می شود و حتی بخشی از نخبگان حاکم در زمینۀ تغییر وضعیت حاکم نقشی اساسی دارند.

به نظر می رسد یک وجه مشترک در تمامی این جنبش ها، احساس تحقیر عمومی و پوچی جمعی مردمی است که بواسطۀ عملکرد توهین آمیز دولت ها تعمیق یافته است. در چنین احساس عمومی اولین چیزی که فرو می پاشد سمبلهای برساختۀ رژیم هاست که توان ماندن ندارند.

 این وضعیت در انقلاب سال 57 شمسی ایران نیز وجود داشت. سرعت اعتراض های عمومی علیۀ رژیم پهلوی سبب شد که شاه در پاییز آن سال دیدارهایی را با بعضی از جامعه شناسان و مشاوران منتقد در خصوص تحولات غیرقابل پیش بینی ایران برگزار نماید و از چرایی مخالفت ها با رژیم و شخص خود بپرسد. شاه علی رغم وجود دستگاه های امنیتی قدرتمند و قدرت فیزیکی قابل اتکاء نتوانست از روند تحولات ایران فهمی حاصل کند.

تغییرات حاصل از اصلاحات ارضی و افزایش مهاجرت به شهرهای ایران، تقاضا های جدیدی ایجاد کرد که بازگشت به گذشته و سنت تنها راه فرار از این وضعیت پوچی برآمده از روند نوسازی به سبک غرب بود. در واقع رژیم پهلوی با بی توجهی به تقاضاهای جدید به شکل گیری دنیای نمادین جدید با بازگشت به گذشتۀ ناب اسلامی کمک فراوانی نمود. تلاش نظری برای برساختن این گذشتۀ ناب توسط روشنفکران و روحانیانی صورت گرفت که در حاشیه قدرت حاکم؛ فضای نمادین جدیدی را برای در اختیار گرفتن قدرت حاکم مهیا کردند.

در نمایی دیگر، در حال حاضر کثیری از مردم در فقر نگه داشتۀ خاورمیانه علاوه بر مشاهدۀ زندگی متفاوت دیگر سرزمین ها، زمانی که طی چندین سال با توهین ها و دروغ های رهبران دیکتاتور در خصوص وجود بهترین زندگی و بهشت برین در کشور خود روبرو می شوند تحمل از کف می دهند و به هر بهانه ای به همۀ آنچه که نمادهای رژیم را تشکیل می دهد حمله می برند. به سبب جوانی جمعیت و تنوع تقاضاهای جدید؛ این جنبش ها از شبکه های ارتباطی و میدان سیاسی و اجتماعی متفاوتی برخوردارند که نیاز به رهبرانی مشخص و از پیش تعیین شده ندارند و در زمانهای مقرر رهبران خود را باز می یابند و یا بر می سازنند.

در چنین وضعیتی اتکاء به قدرت فیزیکی و تهدید به نابودی همۀ مخالفان و رجز خوانی های رایج توسط حاکمان تنها بادکنکهایی هستند که به هوا فرستاده می شوند و با اندک بادی محو می شوند. تلاش برای بازسازی و اصلاح سیاسی و اقتصادی و برساختن سمبلهای مشروع جدید از مهم ترین اقداماتی است که چنین حکومت های در منطقه برای بقاء ناچار به بکارگیری آن هستند که بی توجهی به آن تنها فرصت های لازم برای ساختن گفتمان جدیدی را در حاشیه در اختیار مخالفان قرار می دهد و در زمانی غیرقابل پیش بینی همه را مات و مبهوت می سازد.

۲ نظر ۰۷ شهریور ۹۰ ، ۱۳:۴۰

مطالعه رمان سبب تقویت خلاقیت در آدمی است. هانا آرنت تحقیقی در خصوص یکی از افسران گشتاپو به نام آیشمان انجام داد و نکات جالبی در خصوص ذهنیت متفکر و خلاق در آدمی مطرح کرد. آیشمان پس از سقوط نازیسم با تغییر هویت فرار می کند و با گذشت حدود ۱۶ سال در آرژانتین توسط موساد ربوده شده و به اسراییل برده می شود. وی در پاسخ به اتهامات خود در دادگاه در توجیه دستور قتلهای هزاران افراد گفت که او تنها یک مهره و اجرا کننده دستورات مقامات بالاتر در رژیم بوده و هیچ گونه مسئولیت متوجه او نیست.

آرنت تاکید می کند که علت اینکه افرادی به مانند آیشمان مسئولیتی را متوجه اعمال خود نمی بینند و براحتی اقدام به جنایت می کنند به سبب نداشتن وجدان، قدرت تفکر و خلاقیت است و کسی که از قوه تعقل و خلاقیت برخوردار است در خلوت به اعمال خود فکر می کند تا اعمالی به دور از انسانیت مرتکب نشود. آیشمان از اینگونه آدمها بود که با خود خلوت نمی کرد و فاقد تفکری بود که با خود وارد دیالوگ شود.

 آرنت در یک نتیجه گیری کلی معتقد است کسی که ماشین وار و بدون تامل پا به میدان سیاست می گذارد در واقع فهمی از مهمترین امر زندگی یعنی سیاست ندارد و خیر و شر برای او بی معناست و ممکن است به مانند آیشمان در کمال ابتذال، بی فکری و بی شرمی دست به جنایت بزند.

شاید مطالعه رمانهای کلاسیک دنیا از جمله آثار نویسندگان قرن نوزدهمی ادبیات روسی بتواند کمی ذهنیت خلاق را در آدمی تقویت کند تا کمتر خشونت بورزد و از چپ روی بپرهیزد! طنز روزگار آنجاست که خلاقترین آثار ادبی در سرزمینی متولد شد که بدترین و خشن ترین ایدئولوژی چپ و استالینیستی نیز در آن دیار سر برآورد.

۴ نظر ۰۶ تیر ۹۰ ، ۲۱:۲۶

نمی دانم گاهی اوقات چطور میشه که نمیشه نوشت. اما پس از چند دوره ایام دانشجویی در سه مقطع تحصیلی مدتی زمان لازم بود تا برای شرایط جدید زندگی علمی آماده شوم. البته درگیر چندتا کار بودم که یکیش تنظیم کتابم برای چاپه که امیدوارم تابستان تمام بشه.

به دور از این تاملات شخصی با علاقه و تلاش بی وقفه فردی پیگیر مسایل سیاسی و اجتماعی ایران هستم و امیدوارم در اولین فرصت بطور مرتب بنویسم از دردهای اشتیاق و ناله های نی. دل و جان و زبان خود را می دهیم به مولانای عاشق و در انتظار می مانیم.

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق  ...

سرّ من از ناله‌ی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشقست کاندر می فتاد

نی حریف هرکه از یاری برید
پرده‌هایش پرده‌های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی که دید
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید

نی حدیث راه پر خون می‌کند
قصه‌های عشق مجنون می‌کند

محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی‌روزیست روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام

بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای
چند گنجد قسمت یک روزه‌ای

۳ نظر ۳۱ خرداد ۹۰ ، ۲۰:۱۹

طبق روال هر ساله با آغاز سال میلادی دکتر مجید تفرشی پژوهشگر تاریخ معاصر ساکن لندن اسناد محرمانه و آزاد شده آرشیو ملی بریتانیا را مورد مطالعه قرار      می دهند. در سال میلادی جدید نیز تحولات مربوط به سال ۱۹۸۰ ایران یعنی از ۱۱دی ۱۳۵۸ تا ۱۰ دی ۱۳۵۹ توسط این مرکز آزاد شد و دکتر تفرشی آنها را منتشر کرده است. این اسناد برای پژوهشگران تاریخ سیاسی ایران از هر حیث حایز اهمیت    می باشد که متاسفانه تاکنون در ایران به زیور چاپ نرسیده است. امید است دکتر تفرشی عزیز با همت بلند خود موفق به انتشار همه این اسناد در داخل کشور شوند. علاقه مندان به مطالعه این اسناد آزاد شده می توانند به وبلاگ شخصی دکتر مجید تفرشی(دیروز و امروز) مراجعه نمایند.

۱۷ بهمن ۸۹ ، ۲۳:۵۳

امشب، شب تاثیر گذاری در زنذگی دانشگاهی ام بود.  4 سال دانشجویی در مقطع دکتری علوم سیاسی در نهایت با دفاع از رساله راس ساعت 17 امروز به پایان رسید. بررسی چگونگی شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر قدرت نمادین تلاشی بود که تاکنون در مطالعات انقلاب اسلامی مغفول مانده بود و با بهره گیری از کارهای بوردیو جامعه شناس فرانسوی سعی کردم ابعاد نمادین وقوع انقلاب اسلامی را مورد واکاوی قرار دهم.

از سویی احساس می کنم باری سنگین از دوشم برداشته شده است و از سویی دیگر دچار نوستالژی گذشته شده ام و دلم برای دوران دانشجویی می تپد. دلم برای شب های امتحان و خواب دیدنهای جور وا جور در خصوص افتادن درسها تنگ شده است و امشب پایانی بر همه این آرزوها و زندگی نوستالژیهاست. تا پیش از امشب‌، تمام همت و تلاش خود را صرف اتمام دوره دکتری در زمان 4 ساله صرف کردم و اکنون که به پایانش رسانده ام مثل معتادان در پی گیجی و نشئگی کاری جدید و رسیدن مخدر دیگری هستم و انگار که آرزوهایم پایانی ندارد و می خواهم کارهای بزرگتری را به سرانجام برسانم و تمام کارهایی را که در این چند سال نکرده و حسرت کشیدم انجام دهم. از خواندن رمانهای از کف رفته گرفته تا نوشتن و خواندن و تجربه زیستن و اندیشدن در دیاری دیگر همه و همه از آرزوهای آبلومویسم من است.

اما جنس امروز از جنس دیگری بود. پس از صحبتهای مفصل و هماهنگی های لازم با دکتر نقیب زاده استاد راهنمایم، امروز راس ساعت 16 دفاع از رساله را آغاز کردم. من به همراه دو دانشجوی دیگر در شهریور ماه، پیش دفاع خود را انجام داده بودیم و آن دو دیگر به سرعت از رساله های خود دفاع کردند و من با تجربه ای که از برخوردها و بحثهای علمی مفصل و چند ساعته ای که از آن دو جلسه داشتم تصمیم گرفتم با تامل بیشتری به رفع اشکالات پرداخته و جلساتی را با استادان داور برای رفع ابهامات رساله برگزار نمایم و در نتیجه اصلاحات مفصلی را به سرانجام رساندم.

با این تدارکات به جلسه دفاع قدم گذاشتم و زمان دفاع و نقد رساله بیش از یک ساعت طول نکشید و نتیجه آن دریافت درجه عالی از استادان محترمی بود که احساس جدیدی را در تداوم راه علمی در من رقم زدند. از ویژگی های جلسه امروز نقدهای دکتر کاشی و دفاع بقیه هیات ژوری از رساله بود. دکتر نقیب زاده طبق معمول با تمایز مختص به خود و با قوت از کلیات رساله دفاع کردند. در واقع شخصیت وی برایم یادآور اشراف قدیمی فرانسه است که از تشخص منحصر بفردی در زندگی روزمره برخوردارند. از نکات جالب جلسه دفاع کم سابقه و غیر منتظره دکتر توحیدفام از رساله و پاسخ به نقدهای دکتر کاشی بود که تاکنون از او ندیده بودم. او از ابتدای دوران ارشد تاکنون استاد و دوست همراهم در دانشگاه بود و بیش از بقیه از من شناخت داشت. دکتر مرتضویان و دکتر مرشدی زاد و دکتر معین الدینی نیز موشکافانه نکاتی را طرح کردند که از آنها نیز سپاسگزارم.  از دیگر ویژگی های جلسه امروز حضور جناب آقای دکتر خسروی رئیس محترم دانشکده و آقای دکتر محمودی معاون محترم واحد در جلسه دفاع بود که بدینوسیله از هر دو این مدیران شایسته٬ سپاسگزاری می کنم.

 لازم است در اینجا از همه استادان و متفکرانی که تاکنون مرا در دوران دانشجویی راهنمایی کردند؛ سپاسگزاری کنم و امیدوارم در این دوران حیرانی و پرّانی راه درست زندگی را پیدا نمایم.

هم چنین از همسر مهربان و فرزند عزیزم و پدر و مادرم نیز سپاسگزارم.

چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود        نمی دانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد

۵ نظر ۱۸ دی ۸۹ ، ۱۹:۱۷
مطلب زیر درباره انتخابات ریاست جمهوری برزیل به درخواست روزنامه تهران امروز مورخ ۱۰/۸/۸۹ نوشته شد. می توانید اینجا بخوانید.

۱۱ آبان ۸۹ ، ۰۸:۴۷

مهرماه امسال به همت دانشگاه آزاد اسلامی در دوره فلوشیپ کوتاه مدت آموزشی در برزیل شرکت کردم.برزیلیها به عنوان میزبان‌٬ احترام بسیاری به دانشجویان ایرانی گذاشتند. ایام انتخابات پارلمان و ریاست جمهوری بود و کلاسهای ما نیز به تبیین سیستم سیاسی و انتخاباتی برزیل اختصاص یافت.به نظرم برزیلیها پس از رسیدن به ثبات سیاسی و اقتصادی علاقه مندند تا نقش بیشتری در عرصه بین المللی از خود نشان دهند و علاوه بر توسعه مبادلات اقتصادی گسترده با کشورها در تلاش اند تا سیستم دموکراسی و انتخاباتی خود را به دنیا معرفی کنند. آنها بدشان نمی آید که حتی دموکراسی و انتخابات الکترونیکی خود را صادر نمایند.یکی از ویژگی های انتخابات برزیل اینست که با پایان انتخابات در روز برگزاری راس ساعت ۱۷، به فاصله چند ساعت به سرعت نتایج کامل انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در کل کشور به طور رسمی اعلام می شود. 

بسیاری از برزیلیها از لولا رئیس جمهورشان به نیکی یاد می کردند. او توانسته است به وعده های انتخاباتی خود عمل نماید و وضع اقتصادی را بهبود بخشد.با پایان دورۀ ریاست جمهوری وی،امروز دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در برزیل برگزار می شود و شانس خانم دیلما که مورد حمایت لولاست بیش از کاندیدای رقیب است.

از مسئولین محتزم دانشگاه آزاد اسلامی و دانشکده علوم سیاسی تهران مرکزی و آقای دکتر خسروی رئیس پرتلاش دانشکده و دکتر مقدم معاون خوش فکر واحد آکسفورد به سبب طراحی و برگزاری این دوره ها سپاسگزاریم.بدون همت این عزیزان و دیگر مسئولین این کار بزرگ صورت نمی گرفت.

۰۸ آبان ۸۹ ، ۲۰:۳۲